بولتن نیوز: یک سال از كار بزرگ هدفمندي يارانهها که در كشور آغاز شد و بنا به توصيه مقام معظم رهبري همه كشور براي اين مهم بسيج شدند ميگذرد و اكنون وقت آن رسيده كه به نكاتي پيرامون آن پرداخت، نكاتي كه ناشي از كم توجهي رئيس دولت به قوانين مصوب در مورد زمان و نحوه اجراي اين قانون برميگردد، رئيس جمهور اجراي آنرا ميبيند حال به هر نحو يا هزينهاي كه ميخواهد داشته باشد و چون مردم بخاطر كشور و فرمان مقام معظم رهبري با همه سختيها آنرا پذيرفته و همراهي كردهاند، چنين تصور ميكند كه بايد مرحله دوم را هم با شدت بيشتري بر جامعه اعمال كند. اما آيا براستي جامعه پذيرش و گنجايش اين همه فشار را دارد؟
آيا نبايد دولت واقعبينانه تحليل كند و بررسي كند ببيند آثار كارش چه بوده است؟ اثرات مثبت و منفي آنرا ببيند؟ آيا صرفاً واريز مبالغي هر ماه به حساب افراد يعني اجراي عدالت و توسعه و تحول اقتصادي؟ آيا شعار دو برابر يا سه برابر كردن پرداختها و ايجاد جو روحي و رواني در افكار عمومي همه چيز است؟
سئوالات زيادي در اين خصوص مطرح ميشود. آنچه در اين فرصت ميخواهم به آن بپردازم برميگردد به يك اثر منفي دراز مدت آن بر اقتصاد، توليد، وابستگي، تك محصولي كردن كشور و... چرا اين موضوع را انتخاب كردم. خب دائم با اين توجيه كه بايد دولت را همراهي كرد، بايد كمك كرد اين طرح به انجام برسد و شعارهايي از اين قبيل بنظر ميرسد در نوعي خواب خرگوشي سياسي و اقتصادي فرو رفتهايم و آينده را فراموش كردهايم.
خب تحولي آغاز شد، پولي كه به اصطلاح از نفت بود را به سر سفرههاي مردم آوردند، و هر ماه حقوقي براي مردم در نظر گرفتند و در كنار آن قيمتها را آزاد كردند البته ظاهراً در بخش از حوزه اقتصادي اما در واقع همه زواياي آن را شامل شد. 70 ميليون نفر حقوق بگير جديد به دولت اضافه شد و به ناچار چون درآمدها جوابگوي حقوق حقوق بگيران نيست به ناچار از محل سهم توليد، پروژهها زده شد پس اولين آسيب اين كه سهم توليد و پروژههاي زيربنايي كه خيلي حساس و مهم است مورد بيمهري قرار گرفت.
دريافت كنندگان از فرد ساكن در پايتخت تا كشاورز و دامدار و روستايي دور افتادهترين نقاط كشور را دربرگرفت.
در يك روستا خانوادهاي با محصولات باغي يا زراعي خود و گاو و گوسفندي كه داشتند هر چند اندك اما گليم خود را از آب ميكشيدند، كاري و توليدي انجام ميشد. گندمي، جويي و هر محصولي كه ميشد توليد و هم خود استفاده ميكردند و هم بخشی را روانه بازار ميكردند، درست است كه سخت زندگي ميكردند اما وابستگي كمي داشتند و نقش فعالي در گردونه اقتصادي و توليدي داشتند.
الان همان خانواده كه با ماهي 100 يا 200 تومان زندگي ميكرد كمتر يا بيشتر، بدون هرگونه فعاليتي بنا به تعداد اعضاء خانواده ماهيانه 300 يا 400 هزار تومان يا بيشتر دريافت ميكند. يعني بيشتر از زحمت توليد و كار خود. خب اين خيلي خوب است. يعني عدالت، يعني توجه به محرومان، يعني بالابردن سطح زندگي مردم حرفي نيست.
اجازه دهيد يك نگاه تخصصي و عميق هم به عواقب آن بياندازيم.
خانوادهاي كه با دريافت مبالغ ماهيانه قابل توجه مواجه شده، ديگر حالا اگر قنات كم آب شد يا خشكيد انگيزهاي براي لايروبي و احياء آن ندارد. چرا بايد خود را به زحمت بياندازد با سختي آبي تهيه، محصولي توليد و آنرا به نازلترين قيمت به بازار ببرد و سود و نفع آن باشد براي واسطه و بازاري و فروشنده.
چرا بايد با مشقت گوسفندان را به چرا ببرد و علوفهاي براي گاو خود تهيه كند و روزي 10 كيلو شير توليد كند بخشي را مصرف و بخشی را بفروشد كه درآمد آن كفاف هزينههاي نگهداري دام را هم ندهد.
قدرت خريد خود را بالا رفته ميبيند. بچهها كه براي تحصيل رفتهاند شهر، خب خودش هم ميرود شهر سري بزند پس به جاي اجاره منزل، منزلي بخرد و خودش هم نيمي از سال را آنجا بماند، كمكم شهرنشيني يك عادت ميشود و زندگي و كار در روستا سخت و سختتر، در نتيجه روستاها و شهرهاي كوچك و مولد در حوزه كشاورزي و دامداري و توليد خالي ميشود و به دست فراموشي سپرده ميشود.
از آن طرف محصولات وارداتي از ميوهها گرفته تا گوشت و... با قيمت ارزان تر هم به يمن حمايت دولت وارد بازار شده است و كشاورز و دامدار هم هيچ حمايتي نميشود.
جوانان و نسل امروز كه تحصيل كرده هم هستند حاضر به كار پدران خود حتي در بعد علمي هم نيستند چون درآمدزائي ندارد، درآمد شده دركارهاي خدماتي و رفاهي، دلالي، شركت و كارخانه، ساختمان سازي و از اين قبيل موارد، خب همه اينها را كنار هم قرار دهيم چه نتيجهاي حاصل ميشود؟
در دراز مدت ميشويم يك كشور وارد كننده عمده نيازهايي كه خودمان قبلاً توليد كننده و حتي صادر كننده آن بودهايم، ميشويم يك كشور وابسته و برخلاف شعارهاي دولتمردان مبني بر فاصله گرفته از پول نفت و وابستگي نفتي، كاملاً وابسته به نفت خواهيم شد.
روستاها تعطيل، چراگاهها خالي، قنوات خشك، زندگي از شكل زيباي گسترده با آن مهربانيها، صفا و صميميتها تبديل به زندگي هستهاي با بداخلاقيها، غيبتها، خودبينيها و غيره تبديل ميشود.
پس هشدار را جدي بگيريم، اگر اجراي هدفمندي يارانهها 10 اثر مثبت دارد 20 اثر مخرب هم دارد، بايد هر دو كفه ترازوي اجتماعي و مملكت داري را ديد، نبايد فريب ظواهر را خورد و اسير هياهوها، شاديها و كفزدنها و به به و چهچه گفتنها شد، نبايد مغرور از سخنراني و جلب توجه ظاهري بود، تاريخ بايد عبرت باشد بايد با افراد دانا مشورت كرد، بايد با اسلوب حركت كرد از كارهاي شتاب زده و مطالعه نشده پرهيز كرد، بايد ديد چه كاري ميتوان كرد فرد را از دريافت بهرهمند كرد او را وابسته نكرد، كار و توليدش را نگرفت بلكه آنرا توسعه داد يا وارد شيوه و روشهاي مدرن و روز كرد. بايد كارشناسان وارد كار شوند، نترسند، حرف بزنند، زير سئوال ببرند، راه كار ارائه دهند، مشورت دهند، كشور از آن همه ميباشد و همه موظف به حفظ و حراست از آن ميباشند، انقلاب و ارزشها از آن همه ايرانيها ميباشد عدهاي نميتوانند آنرا به نام خود مصادره كنند و با برخي افكار ابتدايي آنرا به ورطه نابودي در دراز مدت بكشانند.
به پايان آمد اين دفتر حكايت همچنان باقي است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com