گروه دین و اندیشه: بر اساس مطالعه ای که توسط یک تیم بین المللی، که نتایج آن در نشریه "نیچر هیومن بیهیویر" چاپ شده، با نظرسنجی از بیش از سه هزار نفر در ۱۳ کشور از پنج قاره مختلف انجام شد مشخص شده است که کسانی که به خدا اعتقاد دارند به طور غریزی آدم های اخلاقی تر فرض می شوند و خداناباوران حتی در کشورهای سکولار هم عمدتا انسان هایی "بالقوه خطرناک از نظر اخلاقی" فرض می شوند.
به گزارش بولتن نیوز، براساس این مطالعه بعضی از خداناباوران (آتئیست ها) هم موقع ارزیابی اخلاقیات به طور ذاتی "علیه خداناباوری تعصب دارند و در برابر آن مقاومت می کنند چون ذاتن انسانهای برای خود نیازمند قدرت برتری هستند که به ان تکیه کنند." اما ضدیت با خداناباوری به خصوص در کشورهایی که شمار معتقدان در آنها زیاد است مثلا امارات متحده عربی، آمریکا و هند شدید تر است.
فقط در نیوزیلند و فنلاند است که تعصب علیه خداناباوران دیده نمی شد چون اصولا در اینجا کسی برایش مهم نیست که دیگری چه اعتقادی دارد هر کس بر اساس باورهای خود زندگی می کند. این مطالعه توسط یک تیم بین المللی، که نتایج آن در نشریه "نیچر هیومن بیهیویر" چاپ شده، با نظرسنجی از بیش از سه هزار نفر در ۱۳ کشور از پنج قاره مختلف انجام شد.
از این افراد خواسته شد آموزگاری را تصور کنند که در کودکی حیوانات را شکنجه کرده و در بزرگسالی پنج آدم بی سرپناه را کشته باشد. از آنها سوال شد آیا به نظر آنها این فرد مذهبی است یا خداناباور. معلوم شد شمار کسانی که انگشت اتهام را متوجه یک خداناباور می کنند دو برابر کسانی است که یک فرد مذهبی را مقصر می شناسند.
ویل جرویس از نویسندگان این مقاله که استاد روان شناسی در دانشگاه کنتاکی در لگزینگتون است به خبرگزاری فرانسه گفت: "عجیب است که به نظر می رسد حتی آدم های خداناباور هم دارای همین تعصب غریزی علیه خداناباوران هستند."
"سوءظن من این است که این ناشی از غالب بودن عرف های کاملا جاافتاده با تمایلات دینی است. حتی در کشورهایی که علنا سکولار هستند، به نظر می رسد مردم هنوز به طور غریزی به این باور تکیه می کنند که دین ضامن اخلاق است."
اخیرا، TheBlaze دربارهی رشد “بیدینها” در امریکا به شما مطالبی ارائه کرده است – یعنی افرادی که وجود قدرتی برتر را نمیپذیرند(امروزه از هر پنج امریکایی یک نفر در این دسته بندی قرار میگیرد). حالا، در مطالعهای جدیدی توسط RedC Opinion Poll دریافتهاند که خداناباوری نیز در سراسر جهان در حال افزایش است.
در کل اکثریت جمعیت جهان همچنان باورمند هستند؛ طبق گزارش ۵۹ درصد از شهروندان جهانی خودشان را آدمهای مذهبی میدانند. برعکس، ۲۳ درصد از کسانی که از آنها نظرسنجی شد خودشان را غیرمذهبی به حساب میآورند و ۱۳ درصد دیگر مدعیاند که “خداناباور محض” هستند.
برای جمعآوری دادهها جهت تهیهی “شاخص جهانی دینداری و خداناباوری”، موسسهی بینالمللی مین گالوپ از بیش از ۵۱۹۰۰ مرد و زن از ۵۷ کشور و ۵ قارهی جهان مصاحبه کرد. این تحقیق چند یافتهی جالب با خود به همراه داشته است. برای شروع این که، وقتی بحث از دینداری میشود، بین آدمهای ثروتمند و فقیر تفاوت وجود دارد.
در این گزارش آمده است “جالب است که کاهش دینداری وقتی اتفاق میافتد که رفاه دنیوی افراد افزایش پیدا میکند. اگر شهروندان هر ۵۷ کشور در ۵ گروه جای داده شوند، از نسبتا فقیر گرفته تا نسبتا ثروتمند، هر چه فرد ثروتمندتر شود، خودش را کمتر مذهبی میداند.”
در سراسر جهان، در بین کسانی که خودشان را مذهبی معرفی کردهاند نیز کاهش قابل ملاحظهای وجود دارد. در مقایسه با تحقیق یکسانی که موسسهی بینالمللی وین گالوپ در ۲۰۰۵ انجام داد، در بین متوسط جهانی ۳۹ کشور مورد آزمایش در هر دو مطالعه، شاخص دینداری ظرف یک دورهی هفت ساله ۹ درصد کاهش داشته است. در طی چارچوب زمانی یکسان، خداناباوری با یک افزایش ۳ درصدی مواجه شده است.
کاهش اعتقادات ممکن است برای بعضیها نگرانکننده باشد، بخصوص وقتی کشورهایی را بررسی میکنیم که این نسبتها در آنها بیشترین مقدار را داشتهاند. ویتنام (۲۳- درصد)، ایرلند (۲۲- درصد)، سوئیس و فرانسه (هر دو ۲۱- درصد) از جهت بیشترین کاهش در شاخص اعتقادات در صدر این جدول قرار گرفتند. حتی ایالات متحده نیز با تغییر ۱۳- درصدی در دینداری راه خود را به این فهرست باز کرده است.
۱۰ کشور که از ۲۰۰۵ کاهش چشمگیری را در شاخص دینداری تجربه کردهاند
از تمام افراد حاضر در این مطالعه پرسیده شده بود، “فارغ از این که در یک عبادتگاه حاضر میشوید یا نه، میتوانید بگویید که آیا یک فرد مذهبی، فرد غیر مذهبی، یا خداناباور محض هستید؟”
در میان جالبترین نتایج حاصله فهرستی هست که کشورهایی را نشان میدهد که بزرگترین جمعیت خداناباوران را دارند. با در نظر گرفتن این که تنها ۱۳ درصد از مردم جهان(حداقل بر اساس کشورهایی که مورد مطالعه قرار گرفتهاند) هیچ اعتقادی به قدرت برتر ندارند، سطح خداناباوری در کشورهای صدر این فهرست ممکن است تعجب برانگیز باشد.
۱۰ کشور (در واقع ۱۱ کشور، چون ۴ کشور در نسبت ۱۰% با هم برابر هستند) که به ترتیب بیشترین ناباوران را دارند عبارتند از: چین، ژاپن، جمهوری چک، فرانسه، کرهی جنوبی، آلمان، هلند، اتریش، ایسلند، استرالیا و ایرلند. در جدول زیر توضیحات بیشتری در این زمینه وجود دارد:
۱۰ خداناباور ترین مردم عبارتند از:
در روی دیگر سکه، مذهبیترین کشورهای جهان نیز ارزش بررسی دارند. غنا، نیجریه، ارمنستان، فیجی و مقدونیه در صدر فهرست قرار دارند. برزیل که در جایگاه دهم قرار میگیرد، جمعیت معتقدی برابر با ۸۵ درصد دارد. در اینجا جدول مذهبیترین مردم جهان به شما ارائه میشود:
“شاخص جهانی دینداری و خداناباوری” از هر کشور حدود ۱۰۰۰ نفر را (در کل ۵۱.۹۲۷ نفر) به عنوان نمونههای احتمالی ملی در نظر گرفت. بین نوامبر ۲۰۱۱ و ژانویهی ۲۰۱۲ با پاسخ دهندگان به صورت رو در رو یا از طریق تلفن صحبت شد. گفته میشود که حاشیهی خطا در سطح اطمینان ۹۵ درصد ۳.۵+/- درصد است.
پاسخ اسلام به خداناباوری
جعفر سبحانی فقیه و فیلسوف شیعی در نوشتاری نسبت به خداناباوری پاسخ داده و به این فلسفه ایراداتی را وارد کرد. یک فیزیکدان اگر بخواهد با دریافتهای خود، وجود ماوراء طبیعت را نفی کند، به سان جنینی است که در رحم مادر، خارج رحم را انکار کند و بگوید: آسمان و زمین و دریا و اقیانوسی وجود ندارد. جهان و شرق و غرب آن، همین رحم است که من در آن پرورش مییابم؛ ولی این قضاوت از او پذیرفته نیست و به همین روی، وقتی پردهها از میان رفت و دیده به جهان گشود، از قضاوت خود، نادم و پشیمان میشود و عالم دیگری را میبیند، که در آن زمان در عقل او نمیگنجید، چه نیکو میگوید شاعره نغز سخن:
مرغک اندر بیضه چون گردد پدید گوید اینجا بس فراخ است و سپید
عاقبت کان حصن سخت از هم شکست عالمی بیند بسی بالا و پست
گه پرد آزاد در کهسارها گه چرد سرمست در گلزارها
جعفر سبحانی همچنین به برتراند راسل و شبه او اینچنین پاسخ دادهاست: جناب راسل بین دو مسئله خلط کردهاست:
هر پدیدهای پدید آورنده دارد.
هر موجودی پدید آورنده دارد.
آنکه صحیح است، همان گزاره اولی است که موضوع آن پدیده است، یعنی چیزی که نبوده و بعداً پدید آمدهاست که البته نیاز به پدید آورنده دارد.
و اما دومی کاملاً غلط است، زیرا موضوع گزاره (موجود)، اعم از پدیده و غیرپدیده است، چیزی که اصلاً مسبوق به عدم نبوده و به اصطلاح ازلی بودهاست، نمیتوان برای آن پدید آورندهای اندیشید وگرنه دچار تناقض میشویم، زیرا اگر قدیم است پس پدید آورنده ندارد و اگر علتی دارد، پس قدیم نیست، بلکه حادث است.
انتهای پیام/#
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
هر کس تعریفی که از خدا در ذهنش دارد را مبنای قضاوت درباره او قرار می دهد.
وقتی هاوکینگ می گوید خدا وجود ندارد، دارد آن خدایی را رد می کند که در
ذهن خودش مجسم کرده و جای داده است. البته چنین خدایی وجود ندارد.
هاوکینگ تعریف خدا را نتیجه جهالت آدمی می داند و فکر می کند با بیشتر
شدن اطلاعات انسان در مورد روابط ریاضی و فیزیکی حاکم بر دنیا دیگر نیازی
به خدا نیست!
اما دو اشکال بزرگ به حرف او وارد است:
اولا : علم خودش هر چه بیشتر پیش می رود با مجهولات بسیار بیشتری مواجه
می شود. اکنون سوالات پیش روی بشر بسیار بیشتر از سوالاتی است که بشر
هزارسال و حتی صد سال قبل داشت. همین علم هر روز به روز شده و اطلاعاتی
که قبلا علم می دانست را مردود می داند و از آقای هاوکینگ باید پرسید از
کجا مطمئن است که روزی به تمام این مجهولات پاسخ داده خواهد شد؟
ثانیا: اصلا فرض می کنیم علم به همه مجهولات بشر پاسخ داده است و همه
آنچه در جهان می گذرد را با فرمولهای ریاضی توضیح داده است. اما این تنها
بدان معنی است که بشر روابط حاکم بر دنیا را کشف کرده است. اما آیا باز
هم پاسخی وجود دارد که این روابط چرا وجود دارند؟ مثلا فرضا ما فهمیدیم
زمین دارای نیروی جاذبه است و آن را دقیقا فرمول بندی کردیم. حالا یک نفر
می پرسد چرا زمین جادبه دارد؟ در اینجا آقای هاوکینگ و همکارانش تلاش می
کنند فرمولهایی ارائه کنند که نشان دهند چطور ذرات تکیل دهنده ماده با هم
ارتباط دارند که این ارتباط نیروی گرانشی را ایجاد کرده است! اما این
پاسخ سوال نیست! چرا که سوال این بود که اساسا چرا این روابط وجود دارند؟
چرا وجود موجود است؟
آیا علم هرگز توانست این سوال را پاسخ دهد؟
هرگز. چون کار علم فقط کشف فرمول ها است . نه دلیل وجود داشتن آنها.
پس چنین علمی چگونه می تواند به خود اجازه دهد که وجود داشتن خالق این
روابط را نفی کند درحالی که تنها کاشف این روابط است؟
پس تا اینجا مشخص شد که ادعای هاوکینگ در خصوص اینکه علم می گوید خدا
وجود ندارد ، صرفا به این دلیل است که او خدایی را محصور در این روابط و
فرمول ها در ذهن خود مجسم کرده است! البته چنین خدایی وجود خارجی ندارد.
آن خدایی که قرنها مردم تصور می کردند مرد ریشویی است که در آسمان زندگی
می کند و پسرش را به زمین می فرستد هم وجود ندارد. اساسا هر چیزی که بشود
او را در مجسم و یا تعریف کرد قطعا خدا نیست.
پس خود بخود کسانی که می پرسند اگر خدایی هست پس خدا را چه کسی بوجود
آورده است هم سوالشان اشتباه است. چون آنچه قابل بوحود آمدن باشد و این
روابط بر او حاکم باشد که دیگر خدا نیست!
ضمنا نکته دیگری در سخنان آقای هاوکینگ هست که جز غرور نمی شود نام دیگری
بر آن نهاد و آن اینکه او مدعی است معجزه با علم سازگار نیست!
در اینجا باید از ایشان پرسید مگر علم با همه مجهولات انسان سازگار شده
است؟ پانصد سال پیش سخن گفتن از اینکه روزی انسان پرواز می کند با علم
سازگار نبود!از کجا ایشان مطمئن است علمی که خودش در مورد فردای خودش
مطمئن نیست می تواند ملاک سازگاری یک پدیده باشد یا نه؟ همین الان هم اگر
واقعا علم همه حوادث و روابط جهان را توضیح می دهد برای چه به اکتشافات
و تحقیقات علمی ادامه دهیم؟ اعلام کی کنیم ای مردم دنیا بشر از همه چیز
سر در آورد و بدینوسیله دیگر به توسعه دانش نیازی نیست و از هم اکنون
حقوق آقای هاوکینگ و همکارنشان در تمام دانشگاههای دنیا قطع می کنیم!
بگذریم از اینکه دروغ نامیدن همه مواردی که مردم دنیا معجزه می
نامند،مانند بیماری که بی هیچ دلیل شناخته شده علمی شفا می یابد و یا همه
اینکه در زلزله ای خانه های گاهگلی در فاصله صد متری گسل حتی ترک هم بر
نمی دارد - اتفاقی که در زلزله سال 92 بلوچستان در ایران رخ داد- یا
مرتاضی که جلوی چشم شما به از زمین بلند می شود، یا حوادث فراوانی در
زندگی روزمره که به یاد می آوریم قبلا در خواب وقوع آنها را دیده
ایم،و... نشانه این است آقای هاوکینگ اساسا چشم خود را بر بسیاری از
واقعیتهای جاری در دنیا بسته است. صرفا به دلیل اینکه این واقعیتها با
فرضیه دلخواه او برای رد وجود خدا سازگار نیست. البته شاید روزی علم این
پدیده ها را هم فرمولبندی کند، اما فرمولبندی کردن هیچ پدیده ای دلیل
وجود آن پدیده نیست. ما فقط فرمولها را کشف می کنیم.
آری. حقیقت این است که هر آنچه در عالم می گذرد معجزه است. از تبدیل یک
اسپرم به یک انسان یا حیوان و یا یک سوپرنووا در کهکشانی دور دست، همه
معجزه هستند. بشر فقط وجود آنها را کشف و گذارش می کند و سعی دارد روابط
حاکم بر این پدیده ها را فرمول بندی کند. اما مجددا هیچ دلیلی برای توضیح
آنکه اصلا چرا این روابط وجود دارند ندارد.
پس هر آنچه در دنیا می بینیم معجزه است منتهی به بعضی عادت کرده ایم و آن
را بی هیچ سوالی می پذیریم و بعضی را معجزه می نامیم چون برایمان تازگی
دارند.
هاوکینگ و همفکرانش می پرسند اگر خدا وجود دارد پس قبل از خلقت چه می
کرده است؟ باز هم جوابش این است که آن چیزی که قبل و بعد برایش معنی
داشته باشد و دارای زمان باشد هم خدا نیست! خدا خود دلیل وجود داشتن زمان
و مفهوم قبل و بعد است. اصلا چرا زمان وجود دارد؟
و در پایان
ای کسانی که خدا را قبول دارید.
یاد بگیرید که خدایی را تعریف نکنید که در ذهن بشر قابل گنجاندن باشد. که
چنین خدایی وجود ندارد. اگر آب دریا را در یک لیوان بریزید این لیوان
دیگر دریا نیست.
و ای کسانی که خدا را قبول ندارید! اول بیندیشید چه چیز را به عنوان خدا
تعریف کرده و سپس وجودش را رد کرده اید.