كيهان:
تركيدن حباب ايجاد جنبش به واسطه فضاي مجازي موجب بالا گرفتن انتقادها در محافل اپوزيسيون شده است. تندروترين و جوگيرترين عناصر فعال در اين عرصه اكنون مي گويند القاي توهمي به نام جنبش سبز به اعتبار فضاي مجازي چيزي جز «بلوف» نبوده است. نيك آهنگ كوثر، كاريكاتوريست خارج نشين نشريات زنجيره اي كه در فقدان تحليلگران جدي در ميان محافل اپوزيسيون، مدت ها در حال جنب و جوش و جنبش بود اكنون پس از چند سال جوزدگي مي نويسد: من هيچ گاه كسي را به رفتن در خيابان و حتي رأي دادن نخواهم خواند. هرگز كسي را به تحريم انتخابات و يا خانه نشيني هم تشويق نمي كنم! من «اكتيويست» نيستم، سياست مدار هم نيستم. يك ناظرم، ناظري كه مقايسه كردن هم اندكي بلد است... تعارف را كنار بگذاريم؛ همين چند ماه پيش كه شايعه دستگيري سران جنبش سبز مطرح بود و ديديم كه عملي شد، دوستان «آنلاين» شعار مي دادند «موسوي دستگير بشه؛ ايران قيامت مي شه». از دستگيري ميرحسين موسوي و مهدي كروبي بيش از 100 روز گذشته است. اگر چيزي كه تا الان ديده ايم اسم اش «قيامت» باشد، پس نبايد چندان از دوران زندگي پس از مرگ ترسيد! به عبارت ديگر، تهديدهاي آنلاين هيچ گاه خارج از محيط «وب» عملي نشد. سخن من به معناي اين نيست كه بايد گروهي جان خود را به خطر مي انداختند تا سران جنبش آزاد مي شدند؛ به هيچ عنوان! اما وقتي شعاري داده مي شود كه در عالم واقع نمودي از آن نمي بينيم، گويندگان عملاً زمين جنگ را به حريف تقديم كرده اند؛ يك «بلوف» با تاريخ مصرف.
عباس عبدي عضو ظاهراً مستعفي حزب مشاركت نيز با اشاره به بازي ناكامي كه شبكه هاي اينترنتي ضد انقلاب براي تحريم فيلم پرفروش اخراجي هاي 3 و متقابلاً جا زدن يك فيلم شبه روشنفكري به عنوان فيلم بزرگ جهاني! راه انداختند، نوشت: اين تحرك فاقد مبنا بود اما چرا اتفاقي كه دلايل كافي براي غلط بودن آن وجود داشت؛ رخ داد؟ به نظر من دليل اصلي آن اينترنت است. فضاي اينترنت به معناي واقعي، مجازي است. هر چند اينترنت اين امكان را فراهم مي كند كه افراد ناشناخته، ايده ها را فارغ از محدوديت هاي پيشين ارايه كنند، در عين حال ممكن است ايده هايي غير مسئولانه و غير جامع و فكر نشده نيز مطرح شود و براساس فضاي اينترنت بسط يابد، بدون اينكه زمينه هاي لازم را دارا باشد. حضور پررنگ جوانان در اينترنت و تبديل اين فضا به ميدان مبارزه طلبي و ابراز وجود، موجب شكل گيري طرح هايي مي شود كه در فضاي واقعي اجتماعي چندان مورد توجه نيست، اما در فضاي مجازي خيلي اهميت پيدا مي كند، ولي هنگامي كه در واقعيت اجتماعي با نتايج اين طرح ها مواجه شوند، چيزي جز يأس و نا اميدي درو نخواهند كرد. يقين دارم كه اكثريت قاطع مردمي كه اين دو فيلم را ديده اند، اصولاً اعتنايي به اين تحريم مجازي نداشته اند، بنابراين بهتر است كه از اين پس درباره پيشنهادهاي غير دقيق و احساسي كه در فضاي مجازي طرح مي شود حساب چنداني را باز نكرد.
با مزه تر از همه تقلاهاي شبكه به بن بست رسيده و تاريخ مصرف گذشته بالاترين است كه از يك سو اذعان مي كند « برخي از ما فكر مي كنيم با گذاشتن چند لينك تزئيني به وظيفه خود در قبال جنبش عمل كرده ايم و لينك الله اكبر گفتن را در بالاترين مي گذاريم اما آيا شده كه خودمون هم بريم و الله اكبر بگيم؟» و از طرف ديگر به اعتبار اينكه ترك عادت موجب مرض است، مي نويسد «چرا هيچ كس پيشنهادي، طرحي چيزي نمي ده و همه نشستن ببينن فيس بوك 25 بهمن يا شوراي هماهنگي سبز كي بيانيه مي ده؟ با هر كس كه صحبت مي كني بهانه اي براي نيامدن به خيابان داره».