اين روزها بحث بر سر سريال «نفس» به کارگرداني جليل سامان بالا گرفته است؛ دليلش هم کلاهگيس زنان بازيگر سريال است. طبق گفته دستاندرکاران اين سريال، براي ايجاد واقعنمايي از تکنيک پرده آبي استفاده کردهاند؛ يعني عوامل براي ضبط صحنههاي تروکاژي به ارمنستان سفر کردهاند.
گروه سینما و تلویزیون: اين روزها بحث بر سر سريال
«نفس» به کارگرداني جليل سامان بالا گرفته است؛ دليلش هم کلاهگيس زنان
بازيگر سريال است. طبق گفته دستاندرکاران اين سريال، براي ايجاد
واقعنمايي از تکنيک پرده آبي استفاده کردهاند؛ يعني عوامل براي ضبط
صحنههاي تروکاژي به ارمنستان سفر کردهاند.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه شرق، درآنجا تعدادي از بازيگران
ارمني ساکن کشور ارمنستان، مقابل پرده آبي قرار گرفتند و بر اساس
پيشبينيهاي اوليه، برخي از صحنهها را ضبط کردند و سپس از طريق حقه
سينمايي، تصاوير مدنظر را در پسزمينه قرار دادند. همين نکته، بازسازي فضاي
ايران پيش از انقلاب را طبيعي جلوه داد. کارگردان با بهکارگيري تکنيک
پرده آبي يا سبز توانست به اصل واقعيت وفادار بماند و از اين نظر در
بازنمايي واقعيت موفق عمل کرد.
تا اين جاي کار نه تنها مشکلي وجود ندارد،
بلکه تحسينبرانگيز است؛ اما مشکل از آنجا شروع ميشود که براي بازنمايي
واقعيت در فيلمهاي سينمايي، برخي از کارگردانان ما دچار سختي و توقيف
ميشوند. نمونه عينياش هم فيلم درخشان «کاناپه» به کارگرداني کيانوش عياري
است که به دليل «کلاهگيس» زنان براي نمايش واقعيت، به محاق توقيف رفته!
تازه کشف حجاب بانوان فيلم در مقابل محارم صورت گرفته و ضمن اينکه موهاي
بهنمايشدرآمده، مانند سريال «نفس» واقعي نيستند! بلکه کلاهگيس
مصنوعياند.
اتفاقا داستان ورود کلاهگيس به فيلمهاي سينمايي هم از
تلويزيون گرتهبرداري شده است؛ يعني کشف کيانوش عياري نبوده! بهطور مثال،
مجموعه تلويزيوني «اميرکبير» به کارگرداني سعيد نيکپور در دهه ٦٠ که درآن
زمان فضا بستهتر نسبت به امروز بود، شمسي فضلاللهي در نقش «مادام
فرانسوي» در دربار ناصرالدينشاه کلاهگيس به سر داشت. يا در فيلم – سريال
«يوسف پيامبر» به کارگرداني فرجالله سلحشور، در آرايش و گريم بانو زليخا
(کتايون رياحي) از کلاهگيس استفاده کردند و تازه کلي هم به زيورآلات تزيين
شد. يا در سريال «معماي شاه»، به وفور از کلاهگيس براي زنان استفاده شد.
حالا هم عياري ميخواهد به واقعيت صرف وفادار بماند. جالب است او در
گفتوگوي اختصاصي خود با «شرق» که در سالنامه ١٣٩٥ چاپ شده است، در برابر
اين سؤال که «کاملا مشخص است سادگي فيلم آگاهانه است. هرچه هنر کاملتر
باشد به موجزترين شکل بيان ميشود. آنقدر علاقه و پايبنديتان به واقعيت
در شما قوي بود که از کلاهگيس براي موهاي زنان استفاده کرديد. به نظرم
آنقدر اين ايده عجيب است که حتي در ذهن آدم هم تصور ساخت چنين فيلمي خطور
نميکند؛ چون تابويي قوي است.
با شرايط فيلمسازياي که در ايران داريم،
چطور از اين مرحله گذشتيد و حتي به مرحله اجرا رسیديد؟»، پاسخ داد: «وقتي
فيلم «تنوره ديو» را سال ١٣٦٣ ميساختم، حتي قبل از آن در فيلمهاي ديگري
که ميديدم که بازيگر در خلوت نزد محارمش هم روسري به سر دارد، دچار انزجار
ميشدم و فکر ميکردم وقتي قدم اول را غيرواقعي شروع ميکنيم، چطور
ميتوانيم مدعي باشيم در قدمهاي بعدي فيلمي رئاليستي ميسازيم که متکي بر
راستگويي و حقيقتگويي باشد. به نظرم همه اينها جعلي بود.
عاقبت «تنوره
ديو» ساخته شد. کیانوش عیاری در باره ساخت فیلمهای پیشینش و استفاده از
حجاب در فیلم گفت در فيلم «آن سوي آتش»، عاطفه رضوي دختري از عشاير عرب
است. طبيعي است که اينها مدام روسري به سر داشته باشند. اين فيلم هم به يمن
شرايط داستان، مشکلي در اين زمينه نداشت؛ اما وقتي نوبت به فيلمهاي بعدي
من رسيد، خفت و خواري براي من شروع شد تا زماني که سريال «روزگار قريب»
ساخته ميشد و من فرح، شمس و پرستاران بيمارستان در سال ١٣٥١ را با روسري
نمايش ميدادم.
از اين غيرواقعيتر؟ حتي از کساني که براي من سر صحنه چاي
ميآوردند هم خجالت ميکشيدم که فرح پهلوي را با روسري نشان ميدهيم. جالب
است همکار بسيار عزيزي انتقاد کرده بود که چرا بايد اين کار را کرد. شنيدن
اين حرف از تماشاگر ايراني که پذيرفته اين يعني واقعيت، عجيب است. چرا اين
يعني واقعيت؟ اين عادت بخش نادرستي از زندگي ماست. من اگر در خانهام
پردههاي مندرسي داشته باشم؛ اما خودم به آنها عادت کرده باشم، ميهماني که
به منزل من ميآيد، بلافاصله توجهش به پردههاي مندرس منزلم جلب ميشود.
آيا اين عادت را بايد تحسين کنيم؟ پس نگاه بقيه چه ميشود؟
هرچند پيش از اين هم عياري تجربه استفاده از کلاهگيس براي بازيگران را در
فيلمهايش داشته است. او در گفتوگويي با «اعتماد» ضمن تأييد اين نکته،
گفت: «خودم سه بار اين تجربه را در فيلمهاي «دو نيمه سيب»، «بودن يا
نبودن» و فيلم «بيدار شو آرزو» داشتم که خانم مرجانه گلچين، مرحومه لوريک
ميناسيان و بهناز جعفري هم در بخشي از اين فيلمها با پوستيژ ظاهر شدند. در
فيلم «بودن يا نبودن» يک صحنه ١٥ثانيهاي، «دو نيمه سيب» دو دقيقه و
«بيدار شو آرزو» حدود سه دقيقه با اين چهره ظاهر شدند اما خب اينها مسلما
برايم کافي نبود».
در اين مسير تاکنون برخي مراجع درباره استفاده از کلاهگيس در فيلمها و
سريالها نظر دادهاند؛ از جمله آيتالله بهجت: از کلاهگيسي استفاده کنند
که مصداق زينت نباشد/ آيتالله تبريزي: اگر در تهيه فيلم، اختلاط مرد و زن
به نحوي باشد که موجب تحريک شهواني است جايز نيست؛ چه با کلاهگيس باشد يا
نباشد/ آيتالله خامنهاي: کلاهگيس حکم موي سر را ندارد لکن اگر زينت
محسوب شود يا موجب جلب توجه نامحرم گردد بايد نزد نامحرم پوشانده شود/
آيتالله سيستاني: مطلقا جايز است، ولي اگر زينت به حساب بيايد بايد
بپوشاند و...
حالا در اين موقعيت، کمترين کاري که يک مسئول دلسوز در سينما ميتواند
انجام دهد اين است که به فيلمسازي که فيلمي سالم و درعينحال جدي ساخته
کمک کند تا فيلمش بدون واسطه ازسوي مردم مورد قضاوت قرار گيرد و اکران شود.
يعني همين کاري که الان مسئولان تلويزيون در حمايت سريال «نفس» ميکنند؛
ادامه نمايش سريال.