پرویز پورحسینی، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون معتقد است، به برخی باید گفت شما باید پخته شوی تا به درجه کارگردانی برسی. اما اکنون هر کسی مدرک دانشگاه بگیرد و بتواند بازیگر شناخته شدهای را در کارش داشته باشد به او اجازه کارگردانی میدهند و این خوب نیست.
به گزارش بولتن نیوز، این بازیگر سینما و تئاتر ایران درباره آموزش و استمرار تمرین در تئاتر، اظهار می کند: من هیچوقت به حدی که رسیده بودم و آموخته بودم قانع نبودم. سال 1339 بود که با استاد سمندریان کار را شروع کردیم. «آندورا» کار شاخص صحنهای ایشان بود که در آن نقش یک فاشیست رعبانگیز را بازی میکردم. بعد از آن مدتی در اداره تئاتر کار کردم و دو سالی با گروه دکتر خسروی بودم و سپس برای تجربه کردن به خانه نمایش رفتم. از بیژن مفید نیز بسیار آموختم. تا زمانی که به تئاتر شهر آمدم و با آقای رفیعی یک گروه تشکیل دادیم سپس انقلاب شد و دوباره به خانه تئاتر برگشتم و مسیر ادامه پیدا کرد.
دنبال هرآنچه آموختنی بود، میرفتم
وی می افزاید: سعی میکردم دنبال هرآنچه آموختنی است، بروم. گاهی احساس میکردم نیاز است گروهم را عوض کنم، این کار را انجام می دادم. آن زمان جریانهای تئاتر، سنگلج با کارهای ایرانی، خانه تئاتر با تجربیات متفاوت از کارهای قهوهخانهای آقای خلج گرفته تا کارهای فوق العاده پربیننده بیژن مفید و تئاتر مولوی بود.
ساعتها تماشای تمرین پیشکسوتان
این بازیگر پیشکسوت ادامه می دهد: آن زمان ما گروه جوانی داشتیم که بعد از مدتی دیدیم برای ایفای برخی نقشهای کهنسال نمیتوانیم هر بار خودمان را گریم کنیم و احتیاج به پیشکسوتان داریم. این شد که از استاد سمندریان خواستیم سرپرستی گروه ما را برعهده بگیرد و او از اساتیدی چون مشایخی، کشاورز، جمیله شیخی و... دعوت میکرد تا این نقشها را ایفا کنند و کار ما این بود که ساعتها به تماشای تمرین این اساتید مینشستیم، کاری که نمیبینم جوانهای امروزی انجام بدهند. بازیگر فیلمهای «قاتل اهلی» و «دوران عاشقی» با بیان اینکه آن زمان همه تمام وقت کار میکردند اما امروزه دیگر اینگونه نیست، تاکید می کند: آن زمان ما صبحها تمرین میکردیم و شبها یا عصرها اجرا داشتیم و حین اجرا، تمرین را متوقف نمیکردیم. ما آن زمان حقوق کمی میگرفتیم اما تامین بودیم و دخل و خرجمان یکی بود و اصلا فرصتی برای کار تصویر نداشتیم.
پورحسینی می افزاید: شیوه آموزشی ما باید به گونهای باشد که هنرجویان همواره حس و حال طلبگی خود را حفظ کنند و بر این تصور نباشند که اگر واحدی را پاس کردهاند یعنی دیگر کامل شدهاند و کارشان تمام شده است؛ بلکه بهتر است دائم در حال جستجو باشند و بیاموزند. زمان همکاری با آقای سمندریان، ایشان فقط نمایشنامههای فرنگی را کار میکرد اما زمانی بیژن مفید به من گفت ما هرچقدر کار فرنگیها را اجرا کنیم، باعث پیشرفت آنها میشویم ولی ما باید نمایش ایرانی را پیدا کنیم. وی تصریح می کند: اما اکنون متاسفانه مشکل این است که هیچ نویسندهای نمیتواند از طریق نمایشنامهنویسی زندگیاش را بگذراند. البته درام نویسهایی مثل حسین کیانی و محمد یعقوبی هستند که خودشان کارهایشان را اجرا میکنند و این شیوه خوبی است. معضل اجرای نمایش فرنگی این است که باید باورپذیر باشد. آن زمان برخی ایرانی کار و برخی فرنگی کار بودند. من بیشتر فرنگی کار میکردم اما وقتی سراغ نمایش ایرانی رفتم لذت بیشتری بردم. فکر میکنم باید برویم و نمایش ایرانی را پیدا کنیم و رواج بدهیم. این کار را حسین کیانی خیلی خوب انجام داده است، بهترین در این حوزه آقای بیضایی است. «کارنامه بندار بیدخش» را در همکاری با بیضایی داشتم. او دست از تجربه برنمیدارد. آقای رحمانیان هم همینطور است. این افراد در حال یافتن زوایای تئاتر ایرانی هستند. این هنرمند یادآور می شود: بیضایی حالا که ایران نیست هم درباره تئاتر روحوضی تجربه میکند. قرار بود در ایران با او در حوزه تعزیه کار کنیم. این کار اگر اجرا میشد، شاهکار بود. پورحسینی تصریح می کند: درست است تئاتر فقیر است و زندگی آدم نمیگذرد و وقتی تئاتر کار میکنی باید پولی در حسابت داشته باشی. برای همین است که تئاتریها کار تصویری میکنند و درآمدش را خرج تئاتر میکنند. در گذشته کمک مالی به گروهها میشد، بعدها اداره کل هنرهای نمایشی هزینه پوستر و بروشور و دکور را تقبل میکرد اما حالا اینطور نیست به برخی باید گفت شما باید پخته شوی تا به درجه کارگردانی برسی. اما اکنون هر کسی مدرک دانشگاه بگیرد و بتواند بازیگر شناخته شدهای را در کارش داشته باشد به او اجازه کارگردانی میدهند و این خوب نیست. این بازیگر ادامه می دهد: تئاتر سرمایه است. وقتی یک بازیگر تئاتر تربیت میشود، سرمایهای برای آینده هنر نمایش است. تعداد زیادی از بازیگران خوب سینما از تئاتر رفتهاند. این افراد مدتها زمان گذاشتهاند و حسهای آنها پرورش پیدا میکنند. کسی که مقابل دوربین سینما است، روزی چند دقیقه بازی میکند اما در تئاتر فرصت درگیری با نقش، فکر کردن به آن، پخته شدن و اجرایش است. تئاتر سرمایه فرهنگی است که اندوخته میشود.
پورحسینی با تاکید بر لزوم معرفی نمایشها در تلویزیون و کمک کردن رسانه ملی به فروش آثار نمایشی، می گوید: تئاترشهر از زمانی اینگونه پرمخاطب شد که تلویزیون زمان انقلاب شروع به تبلیغ آن کرد و آنجا مملو از مخاطب شد. ای کاش این رویه اکنون هم در تلویزیون وجود داشته باشد. در حالی که یک فیلم سینمایی، میتواند در هزاران سالن نمایش داده شود، اما تئاتر هر شب فقط 100 تا 300 مخاطب دارد و برای آن تمرین بیشتری شده است. وی در پایان می گوید: از بچههای تئاتر میخواهم برای جذب تماشاگر تئاتر بیشتر بکوشند و این رویه تداوم داشته باشد.
منبع: ابتکار