کد خبر: ۴۲۲۸۳
تعداد نظرات: ۱۴ نظر
تاریخ انتشار:
زندگي من در جامعه بهائي‌گري؛

اعترافات تكان‌دهنده يک بانوي بهائي

تشکيلاتي که تمامي آنها از سوي شوقي افندي مفسر معصوم آثار بهاءالله و منصوب شده از طرف عبد البهاء و به وسيله اعلا ميه اي که خودش را مفسر معصوم ناميده است طرح ريزي شده است . زماني که به درک و شناخت از اصول عقايد پيمان بهائيگري رسيدم به طور کامل در دام افتادم...
بولتن نيوز:‌ زمان بسيار زيادي طول كشيد تا تصميم بگيرم كه علناً اعلام نمايم و دوستان خود را در جريان بگذارم مبني بر اينكه چگونه به دين بهائي در آمدم و چرا از جمعيت بهائي گري خارج شدم ،من تصور مي نمايم كه شايد آنقدرها مهم نباشم تا تحت تعقيب كسي قرارگيرم هرچند كه اغلب جمعيت هاي بهائي كه در ايالت متحده آمريكا زندگي مي كنند كمتر از سي عضو دارند و در رابطه با تجربه بهائي گري درجوامع كوچك نوشته هاي زيادي وجود ندارد. به خاطر اهميت موضوع تصميم گرفته ام جهت شرح و بيان شرايط و تاريخچه بهائي گري از موضوع منحرف نشوم. براي غير بهائياني كه مشتاقند راجع به بهائي گري بيشتر بدانند اينچنين اطلاعاتي به وفور در ساير سايتهاي اينترنتي و در مراكز انتشاراتي در دسترس مي باشد .


در ابتداي كار بوسيله يكي از دوستانم كه يك بهائي غير فعال بود با دين بهائي گري آشنا شدم وراجع به آن مطلع گرديدم و اگر در معرض يك زبان آموزشي قرار نمي گرفتم بدون شك به آئين بهائي گري در نمي آمدم ،مع هذا، بدليل تعاليم مورد ادعاي بهائيان يعني وحدت اديان يعني آن چيزي كه قبلا به آن اعتقاد و ايمان داشتم مغبون شدم ، در ابتدا غافل بودم كه جديداً يك گروه بهائي در شهر من تشكيل مي شود .اما قبل از اينكه حتي با بهائي هاي محلي ملاقاتي داشته باشم به سادگي حدود سه ماه خودم پيرامون بهائي گري تحقيق و تفحص نمودم ، نوشته هاي بهاء الله چيزي بود كه مرا تبديل به يك بهائي نمود وبه غلط تصور نمودم اگر چنانچه اينچنين نوشته هاي وحي خداوند نباشد پس چنين وحي و الهامي  نبايد وجود داشته باشد ، اين عقيده هنوز در من وجود دارد ولي بيائيد مساله بهاء الله و تمامي سنت غيبگويانه غربرا كه مانند دو مينوهاي زيادي روي هم مي افتند كنار بگذاريم .ممكن است خواننده تعجب كند كه چرا من كه آنقدر ناراضي بودم در دين بهاءي گري ياقي ماندم ؟مساله اصلي اينست كه بايد توضيح داده شود وهمين مساله بود كه مرا متعهد ساخت تا موضوع را شرح داده تا موثر افتد پس از ثبت نام در جمعيت بهائي گري سه شوك بر من وارد شد و عليرغم اينكه سالها براي رفع آنها تلاش نمودم ، هرگز برآنها فائق نيامدم :


اولين شوک :

 کشف اين مطلب بود که عليرغم تعاليم اصلي بهائي  گري يعني مساوات بين مردان و زنان ،زنان نمي تواننددر شوراي بيت العدل جهاني که ارگان عالي انتخابي تصميم گيري در دنياي بهائيگري است انتخاب شوند  دليل آن اين است که عبدالبها صريحا گفته است که اين کار بايد به همين صورت باقي بماند و دلايل آن در آينده آشکار خواهد شد ؟!!طبق ضرب المثل رايج در ميان بهائي ها مبني براينکه، خوب اينکار را دوست ندارم اما احساس مي کنم مجبورم با آن زندگي کنم  تمايل نداشتم دين بهائيگري را ترک نمايم . ترکيب بيت العدل موضوع مبهمي است و با روند جمعيت و تشکيلات محلي بهائي که زنان درساختار آن سهم بسيار زيادي دارند همخواني ندارد . بعضي از متفکرين پرسيده اند که آيا ممنوعيت زنان به مفهوم يک اصل دائمي و بنيادين دراداره امور بهائيت است . اين يک بحث جالب است اما تصور نمي کنم در آينده نزديک چيزي را تغيير دهد .


دومين شوکي

که به من وارد شد اين بود که هر چند که گفته شده بود که شخص بهائي موظف به وادار کردن ديگران به تغيير دينشان از طريق  تبليغات نيست ، ولي فشارشديدي جهت تبليغ آئين بهائيگري وجود داشت درواقع تمام امور جوامع بهائي در حول محور اين ماموريت سازماندهي شده است .من اعتقاد ندارم که اين تلاش دقيق جهت اغفال ديگران باشدبلکه منشا اين تفکرمبني بر اينکه تبليغ ديگران و آموزش با همديگر فرق دارند نشات گرفته از طرز تفکر شوقي افندي (چهارمين رهبر بهائي )ودانش آموخته دانشگاه آکسفورد است که يک احساس واقعي پيرامون تفاوتهاي بين معناي لغات داشت به عقيده وي ، تعليم و آموزش عبارت است از شرح اصول دين براي يک شنونده حال آنکه تبليغ ديگران ،تلاش شديدتري در مناظره است ، علي ايحال يک آمريکائي هيچگونه فرق و تمايزي بين ، تبليغ ديگران ، تغيير عقيده دادن ، تعليم دادن ويا سهيم شدن قائل نيست. همه آنها به مفهوم يک چيزهستند وآن تغيير دادن دين ديگران ```  (به است واکثريت مردم امريکا آن را نفرت انگيز و شنيع مي پندارند مطلب ديگري که در رابطه با جامعه بهائيگري آمريکا وجود دارد اين است که ياس و نااميدي و سر خوردگي راجع به ميزان رشد سطحي و کند جمعيت بهائي آمريکا (عليرغم تبليغات فراوان ) منجر بدان ميگردد تا بعضي از بهائيان آمريکا از تشکيلات خارج شوند. حقيقت امراينستکه فشارهاي زيادي وجود دارد تا موجب شود بعضي از معتقدان تصميم به انجام چنين کاري مي گيرند . بسياري از اين فشارها دروني و باطني هستند در نوشته هاي بهائيت با وضوحي روشن و مبرهن قيد شده که تعليم دين و آئين بهائيگري يکي از وظايف يک بهائي است . معهذا ، همواره به نظر مي رسد که در پيرامون شما کسان ديگري وجود دارند تا يادآوري کنند چه کاري را بايد انجام دهيد که فراموش کرده ايد انجام دهيد ، هر از چند گاهي شخص فضولباشي پيدا ميشود تا به خدمت جمعيت بهائي برسد مبني بر ينکه گويا افراد جمعيت از مسئوليت خود در قبال دين و آئين بهائيگري قصورمي ورزند و آن را برآورده نميسازند و من حداقل دونفر را مي شناسم که پس از مشاهده اينچنين سرزنشي ، از دين بهائيگري رويگردان شدند وازآن دست برداشتند . اين فشارهاي وارده بطور مداوم وقت جمعيت بهائي را به وسيله برنامه هاي بيهوده و عبث تلف مي نمايند ، هرگز کسي را نمي شناسم که به وسيله تعليم و آموزش به دين بهائيگري گرويده باشد اينکار همواره از طريق تماس هاي شخصي بهائيان و تبليغات شديد عملي  گرديده است ، تحرک بي پايان به سمت و سوي بليغ ديني(بهائي کردن ديگران) ، جمعيت را از تکاليف معنوي و اصلي في المثل ، نوشته هاي بهاءالله محروم ميسازد .همواره اين احساس وجود دارد که يک شخص بهائي بايد همواره دررابطه با انجام بعضي از فعاليتها يا ديگر فعاليتهاي تشکيلات در عجله و شتاب باشد و هرگز فرصتي براي مطالعه ، تامل ومداقه يا حتي رفاقت وجود ندارد .


مشکل ديگري که تبليغ دين بهائيگري با آن روبروست عبارت از اين است که حتي شش ماه پس از امضاء کارت عضويت (تسجيل شدن) ، تعداد محدودي از جديد الايمان ها فعال تشکيلاتي هستند ، دقيقا نمي دانم چند بار به يک جديد الايمان معرفي شدم ولي ديگر هيچوقت آنها را نديدم ، تا زمانيکه قادر شويم يک وضعيت راضي کننده در جامعه بهائيگري ايجاد نمائيم حقيقتا هيچ  امکاني وجود ندارد تا به ديگران تعليم بهائيت داده شود .افراد در مکاني اقامت خواهند داشت  که در آن پرورش يافته اند ودر جائي که درآن پرورش نيافته اند  اقامت نخواهند گزيد ، في الواقع کار به همين سادگي است .


 آخرين شوک

 و بدتر از همه ، عبارت از اجبار به  اداره امور فراگير اداري جامعه بهائي از سوي همگان است . يک هفته پس از اينکه به آئين بهائيگري گرويدم منشي يک محفل روحاني محلي (LSA) شدم . در طول روزهاي اوليه در بسياري از مواقع احساس مي نمودم که گوئي دين بهائيگري در يافته است که من  يک محقق و پژوهشگرحقيقت ياب هستم ، اما در حقيقت اين مسلک ميخواست به طور غير قابل توجيهي مرا تبديل به يک ديوانسالار اداري نمايد . در حقيقت امر ، من به تحقيق و پژوهش پيرامون نوشته هاي بهائيت و البته نامه هاي عبد البها و شوقي افندي پرداخته و به دنبال راهي بودم تا تبديل به يک بهائي واقعي شوم نه انکه تبديل به يک نيروي اداري شوم با انهمه کارهاي اداري که بر دوشم سنگيني مي نمود . دقيقا دستخوش تجربه عميقي جهت شناخت بهاء الله شده بودم ووقتي که متوجه گرديدم که جمعيت وجامعه بهائي وقت خود را صرف کارهاي بي اهميت و پيش پا افتاده مي کند که از نظر من اهميتي نداشتند روحا ً آسيب ديده و مايوس گرديدم .تحقيقات  وپژوهشهاي من هرچه عميق تر مرا به سوي شبکه اداره تشکيلات بهائيت سوق مي داد، زيرا که طبق انديشه و  تفکر سنتي بهائيگري هيچ راه گريزي از تشکيلات وجود ندارد.


تشکيلاتي که تمامي آنها از سوي شوقي افندي مفسر معصوم آثار بهاءالله و منصوب شده از طرف عبد البهاء و به وسيله اعلا ميه اي که خودش را مفسر معصوم ناميده است طرح ريزي شده است . زماني که به درک و شناخت از اصول عقايد پيمان بهائيگري  رسيدم به طور کامل در دام افتادم بايد به عنوان گفتار از خود يادآورشوم که براي جديد الايمان هائي که اين مطالب را تحت بررسي و تحقيق قرار  نمي دهند ، تشکيلات را کاملا بي معني مي نامند و اين يکي از دلايلي است که چرا آنها دستخوش سرگرداني مي شوند .حضور در تشکيلات اجتناب ناپذير بود  من نه تنها در اجلاس هاي متوالي محفل روحاني محلي شرکت مي نمودم ، بلکه تشکيلات يک سوم اوقات ماه روزه بهائي را به خود اختصاص مي داد ودر هنگام بر پائي جشن رضوان که يکي از شادترين جشنهاي مربوط به تعطيلات بهائي گري است بايد در مراسم شرکت نمود ( بدون اينکه توجه نمايند اين جشن چقدر معنويت دارد زيرا که کاملا يک کاري اداري و تشکيلاتي است تا يک جشن  مذهبي  ) . مشکل عمده و اساسي اين است که در يک جامعه  کوچک بهائي همانند تشکيلات يک مجلس ملي ، تمامي اعضاي فعال در محفل روحاني (LSA) مشغول انجام وظيفه هستند ولي بطور اجتناب ناپذيري فعاليتهاي مربوط به مجلس ملي (NSA) بر فعاليتهاي مربوط به  جمعيت و محفل محلي بهائي حق تقدم و الويت دارند . يکي از اين مايوس کننده ترين کارها در اين چنين اوضاع و احوالي اين است که هيچکس وقت ندارد به طور واقعي نوشته هاي اصلي بهائيت را مطالعه کند زيراکه تمامي وظايف تشکيلاتي بر مطالعه آثارو نوشته ها اولويت دارند . فقط از تو خواسته مي شود تلاش کن در يک جمعيت متشکل از 8الي 12 نفري کارها را تعميق بخشي و مواظب باشي  کارهاي تشکيلاتي تا کجاپيش خواهند رفت و آمار و ارقام افزايش يابد .بدتر از همه اينکه  فعاليت تشکيلاتي که در قبال آن اينهمه ايثار و خود گذشتگي مي شود ره به هيچ جائي نمي برد و ماحصل کار ونتيجه اش هيچ چيزي نيست ، با ضرب المثل قديمي که مي گويد (( نمي توانيم بروي نتايج حاصله از فعاليت تعليمي خود قضاوت نمائيم زيرا ممکن است داراي تاثيري باشد که براي ما قابل مشاهده نيست )) معهذا ، وقتي که سالها پشت سر همديگر مي گذرند و سپري ميگردند با جديدالايمان هاي اندکي مواجه شويم   و آن اشخاصي که به سختي جذب گرديده اند در طي ماهها از نظرپنهان مي شوند و سپس متوجه مي شويدکه نسبت به ارزش کاري که انجام مي دهيد از خود سوال مي نمائيد . يکي ازموانع توجيه ناپذيري که بر سر راه اين اجتماعات کوچک بهائي قرار مي گيرد عبارت است از جدائي تشکيلات نواحي شهري از نواحي روستائي  حومه شهر که خلاصه کلام حماقت است .



يکي از معتقدان قديمي بهائي به من گفت که که در ساليان قبل از محفل ملي بهائيان آمريکا (NSA) خواهش کردند تا اجازه دهند تشکيلات شهري بهائي وجمعيت روستائي بهائي با هم ادغام گردند اما اين تقاضا مورد توجه قرار نگرفت و اين معتقد قديمي آهي کشيد و گفت مادر حومه شهرها پيروان خود را از دست مي دهيم ، حق با اوست ، زيرا که ما تنها ديني بر روي کره زمين هستيم که از جديد الايمان ها مي پرسد که در شهر زندگي مي کنند و يا در خارج از شهر ؟ من خود اين تجربه را داشته ام که از jd به طرف شهرکشيده شدم و بارها از همان محلي که شهر جشن مذهبي خود را بر پا نموده بود عبور نمودم تا به محلي در اطرف ديگر شهر برسم که جشن ما در آن بر پا شده بود و مي دانم که اين سياست و خط مشي در سالهاي بعد به انزواي من کمک نمود . پس از زندگي با اين وضعيت و مشاهده مشکلات آن براي سالهاي متمادي سر انجام به اين نتيجه رسيدم که محفل روحاني امريکا ، براي معنويت و کيفيت زندگي معنوي جمعيت بهائيگري در سطح محلي پشيزي ارزش قائل نيست و صرفا مشتاق است تا ببيند آمار وارقام چقدر مناسب به نظر ميرسد . چرا صرفا بايد يک محفل روحاني داشت در حاليکه امکان وجود دو محفل وجود دارد ؟ هر دوي آنها ممکن است کاملا منسوخ شده باشند و يا ممکن است که صرفا در فهرست آمده باشند ولي وقتي آمار را در معرض ديد عموم   قرار مي دهيم يقينا فقط براي عرضه به ديگران مناسب به نظر مي آيد . در يک برهه زماني بيش از 20 بهائي در محلي زندگي مي کردند، آنها به دوجمعيت کاملا منزوي معتقد تقسيم شده بودند . به جاي اينکه يک جمعيت کاملا منسجم داشته باشيم ، دو مجمع عمومي داشتيم که همواره در معرض خطر قرار مي گرفت يا افت مي نمود ودر جايگاه و موقعيت يک گروه قرار مي گرفتند يا به سختي به وسيله مراسم عيد رضوان نجات پيدا مي کردند .بدتر از همه ، ان کارها همه مارا به تعدادي چرخ دنده هاي يک ماشين بزرگ تنزل داد. شايد نمونه بارز اين پديده ، تلفن عجيب و غريبي بود که اخيرا دريافت داشتم ،يک زن بهائي از تشکيلات شهري بهائي به من تلفن زد پس از اينکه به وسيله شايعه اي متوجه شده بود که من مجددا به دين بهائيگري بر گشته ام به من زنگ زده بود بدون اينکه بپرسد حالم چطور است يا مرا به مناسبتي دعوت نمايد يا حتي صرفا با من گپي بزند ، از من ميخواست که ببيند آيا مي توانم به جلسه سراسري بهائي که قرار بود در ماه اکتبر ميزباني انرا بر عهده بگيرند کمک کنم .چرا بايد نگران روح و روان کسي باشي وقتي که او دودست دارد ؟ فعاليتها در تشکيلات ما در جريان بودو همانطوريکه يکي از اهالي قديمي محل شرح مي دهد ، فعاليت معمولا به وسيله کسيکه به تازگي وارد جمعيت مي شود جرقه اي مي زند و سپس هماهنگ ميشود .


کارها پت پت کنان تا مدتي جلو ميروند و بعدا اشخاص کليدي از صحنه خارج مي شوند و کارها از هم مي پاشند تا گردش چرخ يکبار ديگر آغاز گردد ، وقتي که ما محافل روحاني محلي داشتيم من عليرغم انزجاري که از انجام اينچنين کار هاي اداري داشتم براي مدت نه سال در آنها مشغول انجام وظيفه بودم .

خيلي مشکل است که صرفا تعظيم کني و بگوئي شما آقايان مي توانيد تمام کارها را انجام دهيد ، وانگهي من يک بهائي بودم چطور مي توانستم به آرمان بهائيگري کمک نکنم ؟ اما به طور وحشتناکي از آن منزجر شدم و از انزجارخود احساس گناه مي کردم ، لذا آن سالها ناسازگارترين سالهاي زندگي من بودند . اين کار به تصميم من در باره تغيير مکان به شهرک ديگري از آن ايالت که جمعيت ان حدود 400 نفر بود کمک نمود که به دليل رويداد تاريخي که به وقوع پيوست قرار شد در هم ادغام گردند ( وآن تنها دليل نقل مکان من به آنجا نبود بلکه پيدا کردن يک منزل مسکوني مناسب و قابل دسترس نيز يکي از عوامل اصلي بود ) . من بااحساس گناهي که داشتم فکر مي کردم از مواهب هردو جهان استفاده مي کنم و قادر خواهم شد در فعاليتهاي هردو تشکيلات شرکت نمايم در حاليکه از شبکه امور اداري تشکيلاتي فرار  مي کنم ، مع هذا ، کارها بر وفق مراد من پيش نرفتند زيرا که جمعيت بهائي علي الاصول متشکل از دو خانواده شلوغ بهائي بود که هرگز يک فرصت متقابلا قابل قبول و موافق پيدا نمي کردند تا باهم ديگر ملاقات داشته باشند تشکيلات بهائي به دليلي نمي توانست يک تقويم داشته باشد تا برروي ديوار بچسباند و يا چاپ کندحتي وقتي که به خود زحمت مي داد تا يکي چاپ کند اينکار ممکن نبود .  وبسياري از مواقع خودم را در مقابل يک برنامه جهت بر پائي يک رويداد از قبل تبليغ شده مي يافتيم ولي ناگهان صرفا مطلع مي شديم که برپائي ان مناسبت يا رويداد باطل شده است . يا اينکه من بايد ابتدا تلفن مي زدم در غير اينصورت به سادگي هيچکس در آنجا حضور نداشت . اغلب اوقات وقتي که در جريان مناسبت ها قرار مي گرفتم زمان بسيار محدودي براي حضور وجود داشت ، اگر در جمع محفلي 4 نفره يا در همان حدود که فعالترين افراد را تشکيل ميدادند حضور نداشتيد غير ممکن بود که از آنچه که مي گذشت اطلاع صحيحي کسب نمائيد. تا امروز من مطمئن نيستم که آيا طرد و محروميت من حساب شده و يا عمدي بود و يا به دليل ضعف سازماني بود ؟اغلب اوقات اعضاي تشکيلات بهائي به من بعنوان يک پيشگام جبهه داخلي مراجعه نموده و موضوع را براي من روشن ميساختند که آنها انتظار داشتند با دعوت ديگران به دين و آئين بهائيگري ، آمار جمعيت محلي خودم را افزايش دهم . سر انجام تصميم گرفتم که نبايد به خاطر دين بهائيگري به خودم زحمت بدهم به استثناء حضور درکلاس هاي کودکان که برايم خيلي حائز اهميت بودند ، آخرين رخداد تا آنجائيکه به محفل محلي مربوط مي گردد در پائيزسال 1998 اتفاق افتاد ، من تلفن زدم و ميخواستم بررسي نمايم که آيا کلاس کودکان تشکيل خواهد شد که به من گفته شد آنها مناسبتي تشکيلاتي در تعطيلات روز کارگر خواهند داشت ووقتي که قرار باشد کلاس کودکان مجددا تشکيل شود تلفني به من اطلاع داده مي شود ، حدو يکماه بعد ديدم که کلاس کودکان بهائي به صورت آگهي درروزنامه محلي درج شده است بسيار آزرده خاطر شدم از اينکه هيچکس به خودش زحمت نداده بود تا مرا در جريان امر قرار دهد .خشمگين وعصباني بودم و از آنجائيکه در آن لحظه برنامه اي نداشتم تا از ايمان خود به بهائيت دست بردارم فکري به مغزم خطور کرد مبني بر اينکه اگر نظم اداره امور يک دين از سوي خداوند باشد بدون شک آن دين  بهتر ين  خواهد بود .در بهار سال 1999 جهت پي گيري مدارک تدريس و آموزش خود به مدرسه باز گشتم و براي نخستين بار به اينترنت دسترسي پيدا نمودم و مقاله اي با مضمون يک "پيشنهاد ساده" در اينترنت ديدم که اگر شما با آن آشنائي نداريد مقاله اي بود که جهت چاپ در مجله "گفتگو" انتخاب شده بود و محتوي آن داراي پيشنهاداتي به منظور اصلاحاتي در جمعيت بهائيگري بود بر حسب تصادف من به همراه يکي از دوستانم که به اجلاس سراسري ملي بهائيان آمريکا سال 1988 دعوت شده بود که هم اکنون برايم شرم آور به نظر ميرسد شرکت نمودم .



من يکي از مشترکان مجله گفتگو بودم . ووقتي متوجه آقاي دکتر فيروز کاظم زاده ( از اعضاي محفل ملي آمريکا ) شدم که آن را در جلسه سخنراني در اين مجلس ملي  تقبيح مي کند قدري منقلب شدم . دراين مجله مقالاتي را پيدا کردم ودر اغلب مواردآ ن را تغيير خوش آيندي مي پنداشتم از جانب مقامات رسمي بهائيت که به نظر مي رسيد ارتباط خيلي اندکي با مبارزات اصلي که در پي آن هستيم دارند .دقيقا به ياد نمي آورم که دکتر کاظم زاده چه گفت اما به وضوح به ياد مي آورم که يکي از بهائيان ايراني گفت که اين افراد از پيمان شکنان (در بهائيت)  بدتر هستند که فکر کردم گفته وي تا حدودي اغراق آميز بود مع هذا ، تاثيري که روي من گذاشت اين بود که مخالفان پشت صحنه بهائيگري در اين مجله از خود راضي و بدون ادب و نزاکت هستند لذا بايستي از حمايت خودم از اين مجله مضايقه نمايم .



11سال من در آنجا نظاره گر پيشنهاد ساده در مجله بودم و مي دانستم که به من دروغ گفته اند و همه آنچيزهائي را که ناراضي ها انجام داده بودند صرفا پيشنهاداتي بودند که مي توانستند وضعيت جمعيت بهائي آمريکا را بهبود بخشند و  همه آنچيزي را که آنها انجام داده بودند اظهار عقيده بود ، من فکر مي کنم آنچه را که محفل ملي آمريکا از آن وحشت داشت اين بود که اين پيشنهاد ات ممکن است براي تعدادي از بهائي هاي مقيم امريکا معقولانه به نظر آيند که مي تواند منجر به تغيير و تحولاتي شود که خوشايند محفل ملي بهائيان امريکا نيست . در نوروز آن سال از پس از تقريبا 14 سال به عنوان شخصي بهائي از دين و آئين بهائيگري دست کشيدم و هرچه بيشتر تحقيق و بررسي مي کنم بر من مسجل مي گردد که ترک سازمان بهائي گري کاري بود که مي بايد انجام ميدادم ووقتي که مي بينم با اشخاص متفکر و معتبر چگونه رفتار ميشده ، مشمئز مي شدم .تا آنجائيکه به من مربوط ميگردد محفل ملي بهائيان امريکا به پيام بهاء الله هم خيانت نموده است . شما نمي توانيد پيرامون حقيقتي تحقيق و تفحص نمائيد بدون اينکه در مورد آن سوال نکنيد . شما نمي توانيد ادعا نمائيد که علم و مذهب با همديگر توافق دارند و سپس دانشمندان را تحت تعقيب و پيگرد قرار دهيد ، اگر قرار باشد از پيمان بهائيت با دغل بازي و ريا کاري دفاع شود ، دفاع از آن فاقد و جاهت است . ممکن است من با ترديد به بهاء الله معقد باشم ، اگر چه براي مدتي طولاني به آن عقيده به شدت ضربه وارد شد . هم اکنون فرصت آن را داشته ام تا با ناراحتي به گذشته خود نگاه کنم اگر در جمعيت بهائيگري باقي مي ماندم ادامه زندگي غير ممکن به نظر مي رسيد . واميدوارم که روزي يک جمعيت واقعي وجود داشته باشد ، که در آن مردم نسبت به همديگر احساس همدردي مي کنند و خواهان سعادت و نيکي امناء بشر هستند ، جمعيتي که در خدمت خداوند مي باشند .


بهائيت در ايران

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱۴
در انتظار بررسی: ۵
غیر قابل انتشار: ۶
حسین
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۰۶ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۳
3
6
این فرقه نیز فرومی پاشد گوئی که از اول نبوده است
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۵:۰۶ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۳
با وجود صهیونیسم?
قادر
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۵۶ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۴
2
8
بنام خداوند بخشنده مهربان
هرکسی را بهر کاری ساختند لذت اش را دردلش انداختند/ مسلمان /مشرک /کافر :انکه ایمان دارد جمله شهادیتن را گفته است /اشهد انا لا اله الا الله و اشهد انا محمد عبده و رسوله / و انکه مشرک است دانسته یا ندانسته مشرک خواهد شد و یا از روی فکر کافر خواهد شد / ولی توفیق ایمان به باریتعالی به فرمایش حضرت امیر علی (ع ) بزرگترین افتخار است
خدایا توفیق ایمان و بندگی را ازما نگیر
امیر
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۲۴ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۹
0
2
به نطر من این فرقه شباهت زیادی با سری بازی های اساسین کرید داره بالاخره این بازی هم با اون همه هیاهو و ترفدار به آخرای کار خودش رسیده و برای ترفداراش تکراری و بی فایده شده .
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۲۷ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۴
2
0
بسم الله الرحمن الرحیم
فرقه ای است جعلی وبی هویت ،مورد حمایت مستکبرین از جمله صهیونیسم ،برادران وخواهران مخصوصا جوانان مواظب توطئه های این فرقه ضاله باشند برای جذب دست به هر کار کثیفی میزنند برای اطلاعات بیشتراز مراجع تقلید استفتاء کنید.یاعلی
مهدى
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۶:۵۴ - ۱۳۹۵/۱۱/۲۲
1
1
دين بهايى مزخرفترين دينى است كه در دنيا وجود دارد
بینام
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۵۳ - ۱۳۹۶/۰۴/۲۷
0
0
جمع کنید با بهائیت
من یک شیعه سرسخت هستم و معتقدم که این یک فرقه ضاله است و اصلا دین نیست
ای بهایی ها آیا تا حالا قران خوانده اید؟
.........
مريم رستمي
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۶:۳۰ - ۱۳۹۷/۰۵/۲۷
0
0
سلام عزيزان
از شما ميخوام جهت آشنايي با افكار منفي و وحشتناك بهاييان كتاب> اثر استاد محمدرضا حدادپور جهرمي رو بخونيد و به دوستاتون معرفي كنيد ...
اين كتاب و كتابهاي مستند و هيجاني اين نويسنده رو از سايت و كانال تلگرامي زير ميتونيد تهيه كنيد...ياعلي
www.haddadpour.ir

https://t.me/mohamadrezahadadpour
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۰۳ - ۱۳۹۷/۰۸/۱۷
0
0
هوالذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی ادین کله ولو کره المشرکون قران «خدا رحمت کند امیر کبیر را که پس از مناظره باب را اعدام وجسدش رابه سگها داد
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۴۵ - ۱۳۹۸/۰۲/۲۴
0
0
همه چی در گفتار خوبه ولی در عمل واویلاست
حرف حساب
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۰:۵۷ - ۱۳۹۸/۰۷/۲۱
0
0
کاش به جایی اینکه گول این بهایی ها رو بخورید می رفتید در مورد اسلام و قرآن تحقیق و بررسی میکردید ، دینی که خصوصا امروزه کلی از پروفسورها و دانشمندان و اندیشمندان و دکترها و... غربی با مطالعه قرآن واسلام ناب محمدی مسلمان میشن و افتخار میکنن و حتی مدافع اسلام و قرآن میشن و مبلغ. کدوم دانشمند و پروفسور مسیحی با اینهمه تبلیغ و فعالیت بهایی ها ، از دین مسیحیت دست کشیده و بهایی شده؟!!! همونطور که استعمار انگلیس با ترفند گاو پرستی به بعضی از هندی ها غالب کرد به بعضی دیگه هم بهایی گری رو غالب کرد ، انسان بابد ببینه چرا انگلیس و یهود پشت این بهایی ها در اومده. یاحق
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۲۷ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۹
0
0
خداوندا لعنت کندبنیان گذاران بهاییت وکسانی که خودرابهایی میدانند واقعاانسان اگرکمی عقل و منطق داشته باشد به دنبال چنین فرقه های پوچ وبی اساسی نمیرودازخداوندمیخواهم هرچه زودتر آقا امام زمان ظهورکنه تاچنین افرادپست وحقیری مجال تفرقه افکنی نداشته باشندبه امیدنابودی اسرائیل وبهایها
رضا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۳۸ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۹
0
0
بهایی ها موجودات بسیار کثیفی هستند و بیشتر سایت های فارسی پورنو که کمترین کارشون تبلیغ رابطه جنسی با خانواده درجه یک تبلیغ می کنند از این نجس ها هستند حالا زشت ها و قبیح تر ها شو نمی گم که اگه بشنوید ممکنه از کوره در برید این نجس ها رو بلایی سرشون بیارید لعنت خدا به اینها و طرفدارنشون، کثافت کاری و مبارزات بیشرمانشونو علیه دین اسلام(شیعه و سنی) می کنند بعد ادعای مظلومیت می کنند
devdas
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۰:۲۸ - ۱۳۹۹/۰۵/۲۶
0
0
خداوندانسانهاراآزادآفریدوبرای وبرای هرقوم پیامبری مبعوث نمودکه هرپیامبرموظف بودتنهاقوم خودش رابه سوی یگانگی الله دعوت دهدوبس.تااینکه خداوندرسول اکرم رامبعوث نمودکه برای تمامجهانیان راهنمای بودبسوی شناخت الله ومعلمی بودکامل که خودش درآخرین حج حیات خودش که به حجه الوداع هم معروف است فرمود.الیوم اکملتلکم دینکم واتمت علیکم نعمتی .یعنی امروزمن برای شمادین راکامل کردم ونعمت خداکه اسلام است رابرای شمابجاگذاشتم.پس عزیزان بعدازاین خطبه که رسول خدافرمود.معلوم میشه دین خداکاما است پس نیازی به دین جدبدنداردونه به دین بهایی.پس دین بهایی دینی است که دست نشاندهافکارپلیدغربی هااست
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین