در پی این فرمان، گروه دوازده نفره اساسنامه ای را در9 ماده و 9 تبصره تهیه کرد که به تصویب شورای انقلاب رسید. به دنبال آن شورای فرماندهی سپاه تشکیل گردید و اعضای آن احکام خود را از شورای انقلاب دریافت کردند. به این ترتیب در دوم اردیبهشت ماه 1358سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با انتشار بیانیه ای رسما اعلام موجودیت کرد.
گروه دفاع مقدس - امام برخلاف جهتگیری مورد نظر دولت موقت - که نیروی مسلحی زیرنظر دولت با مضمون «گارد ملی» - را دنبال میکرد - جهتگیری دیگر، یعنی ایجاد یک نیروی مسلح مکتبی مستقل ازدولت موقت برای پاسداری از انقلاب اسلامی را مورد تاکید قرار دادند.
به گزارش بولتن، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تعدادی از سازمانهای سیاسی - نظامی موجود (گروههای چپ غیر مذهبی کهمعتقد به روش مسلحانه بودند و مجاهدین خلق) برای حذف نیروهای مسلح به جا مانده از رژیم گذشته و به دستگرفتن مهار و جهتگیری انقلاب، در گوشه و کنار کشور فعالیت شدیدی را آغاز کردند. اینان از حمایت طیف وسیعی ازگروههای مختلف ملیگرا، لیبرال دمکرات، و سوسیال دمکرات - که وجه اشتراک همه آنها مخالفت با جایگزینی نظاماسلامی به جای رژیم گذشته بود - بهره میبردند. چنانچه در آن هنگام که جانشینی برای ارتش متصور نبود تلاشاینان به نتیجه (انحلال ارتش) میرسید، نظام جدید بدون نیروی نظامی سازمان یافته و بدون ارتش بسیار آسیبپذیرمیگردید و اینگونه سازمانها میتوانستند با ادعای «ارتش خلقی» جایگزینی برای ارتش، سپس برای حاکمیت جدید باشند با این انگیزه ارتش آماج حملات شدید اینان قرار گرفت و انحلال آن با تبلیغاتی گسترده تقاضا شد.
از سوی دیگر ضرورت دفاع مسلحانه از انقلاب در برابر هجوم دشمنان داخلی و خارجی و به تبع آن نیاز به نیرویی سازمان یافته که پاسدار انقلاب باشد در میان شخصیتها و گروههای مذهبی - انقلابی چه در سطح مسؤولان بالای حکومتی، چه در میان تودهها و جوانان انقلابی، احساس میشد. نیروهای مذهبی از یک سو نمیتوانستند به ارتشموجود اکتفا و اعتماد کنند (زیرا هم ترمیم کردن آسیبهای جدی که ارتش دیده بود و برقراری نظم و نسق جدید ومطلوب در آن و هم دگرگون شدن فرهنگ خاص شاهنشاهی آن که به طور گسترده در ارتش تزریق شده بود، در جهت فرهنگ جمهوری اسلامی، برنامههایی سنجیده و زمانی مناسب نیاز داشت) و از سوی دیگر فشار و تهدید گروههای مخالف را احساس میکردند فشار سیاسی و تبلیغاتی این گروهها، که پشتوانه نظامی را برای خود حفظ کرده بودند وتداوم حفظ آن را، رسما اعلام میکردند.
پس از درک این وضعیت وبا توجه به ضرورت ایجاد هر چه سریعتر نیرویی نظامی - انقلابی که هم پشتوانه قدرت سیاسی نظام جدید باشد و هم بتواند انواع توطئههای محتمل را خنثی کند، چند گروه مذهبی - انقلابی به طورجداگانه دست به کار شدند و هستههایی تشکیل دادند که بعدا با تجمع و وحدت آنان «سپاه پاسداران انقلاباسلامی» پدید آمد.
در نخستین روز های پیروزی انقلاب سران دولت موقت با نظریه ایجاد چیزی شبیه یک «گارد ملی» به میدان آمدند، اما در عمل به دلیل نوع عقیده اکثریت قاطع دست اندرکاران آن، «طرح پاسداری از انقلاب اسلامی» جایگزین اندیشه و هدف مزبور شد که گزارش مختصر آنچنین است:
دولت موقت که از استقلال عمل کمیتههای انقلابی دلخوشی نداشت و نیز به علت فروپاشی قوای انتظامی ونظامی فاقد ابزار لازم برای اعمال حاکمیت بر کشور بود، درصدد بر آمد تا نیرویی مسلح در چارچوب نظریه «گاردملی» به وجود آورد به همین منظور، حجتالاسلام حسن لاهوتی حکمی از حضرت امام(ره) برای تشکیل این نیرو دریافت کرد و دولت موقت دکتر ابراهیم یزدی را به عنوان معاون نخست وزیر در امور انقلاب، مامور کرد که با آقایلاهوتی همکاری کند و آنها با جلب همکاری عدهای از اعضای انجمنهای اسلامی دانشجویان ایرانی در آمریکا و کانادا- که از گذشته با دکتر یزدی مرتبط بودند - ساختمان ساواک در خیابان سلطنت آباد، نگارستان هشتم را مقر اصلی خود قرار دادند و در مراکزی چون هنگ نوجوانان (مکان مورد استفاده برای دانشگاه امام حسین(ع) و دافوس کنونی سپاه) و پادگان سعدآباد، با کمک عدهای از جمله برخی تکاوران تیپ نوهد، به جذب و آموزش سیاسی، عقیدتی ونظامی داوطلبان پرداختند.
این گروه از همکاری افرادی چون: محمد غرضی، صباغیان، محسن رفیقدوست، محسنسازگارا، علی محمد بشارتی، دانش، حسن عابدی جعفری، و...برخوردار بودند. چنانکه ذکر شد این گروه به دلیل گرایشهای فکری (حزباللهی) اکثر اعضای آن، تقریبا به طور کامل جذب جریان کلی تحت عنوان رسمی «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» شد تنها بقایایی از آن بعدها در قالب ستاد جنگهای نامنظم دکتر چمران، حرکتی جداگانه را ادامه دادند که پس از شهادت دکتر چمران و جذب بخشی از آن به سپاه به کلی منحل گردید.
تشکیلات دوم مربوط است به گروهی از عناصر مسلمان و انقلابی از جمله عدهای از زندانیان سیاسی نظام پیشین که در مبارزه با رژیم گذشته معتقد به تشکیلات و مبارزه مسلحانه و مخفی بودند. اینان برای حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی و مقابله مسلحانه احتمالی عناصر رژیم سلطنتی (مانند اقدام به کودتا) و نیز برای خنثی کردن تهدید اقدام مسلحانه سازمانهایی همچون چریکهای فدایی و مجاهدین خلق و دیگر گروههایی که آشکارا معاند نظام جدید بودند، مستقل از جریان اول با استقرار در پادگان جمشیدیه اقدام به پایه ریزی تشکلی با عنوان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کردند.افرادی چون جواد منصوری، عباس آقا زمانی، (ابوشریف) عباس دوزدوزانی و ابراهیم حاج محمد زاده که افرادی چون شهید محمد منتظری و شهید یوسف کلاهدوز نیز به آنان اضافه شدند، به کمک آیتالله موسوی اردبیلی(از اعضای شورای انقلاب) این اقدام را با نظر مساعد شورای انقلاب انجام دادند.
تشکیلات سوم مربوط به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است. این سازمان که در ارتباط با شهید آیتالله مطهری و برخی اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بود، با ادغام هفت گروه مذهبی - انقلابی، پس از پیروزیانقلاب اسلامی به وجود آمد، سپس به طور علنی و رسمی اعلام موجودیت کرد (ر. ک به روز شمار 58/2/7) سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی یک تشکل سیاسی - نظامی بود که بخش نظامی خود را در اختیار سپاه قرار داده بود اما به تدریج سپاه هویت یافت و نظام نیز تثبیت شد و از این رو که مطابق نظر امام، عناصر و اعضای گروههای اسلامی یکی از دو تشکل سپاه یا سازمان خود را بایستی انتخاب میکردند، سرانجام حساب سپاه بکلی از سازمان مزبور جدا شد.
آخرین گروه قابل ذکر با عنوان «پاسا» تحت کنترل و نظارت شهید حجت الاسلام محمد منتظری قرار داشت که عمدتا عدهای از عناصر مبارز را که در لبنان آموزش چریکی دیده و برای مبارزه با رژیم شاه به کشور برگشته بودند، دربر میگرفت. بخشی از این گروه بعدها در هسته جمشیدیه ادغام شد و بخشی دیگر مدتی با عنوان ساتجا( سازمانانقلابی تودهای جمهوری اسلامی) مستقلا ادامه حرکت داد.
به این ترتیب چهار گروه مسلح و مستقل با هدفی یکسان (حراست از انقلاب اسلامی) و با مشی تقریبا مشابه به وجود آمده بودند که هر یک برای خویش تعهد و رسالت پاسداری از انقلاب اسلامی را قائل بودند. این امر بدون تردید میتوانست از لحاظ تشکیلاتی، اداری، انجام دادن وظایف، ماموریتها، تعیین برنامه و مشی سیاسی و مدیریت و نحوه رابطه با دولت موقت و... اختلافها و اصطکاکهایی را در پی داشته باشد از این رو ضرورت ادغام تمام هستهها وجریانها و تشکیلات مذهبی - انقلابی مسلح و ایجاد سازمان و تشکیلات منسجم و هماهنگ نظامی، علاوه بر کمیتهها که وظایف صرفا انتظامی داشتند، هر روز بیش از پیش احساس میشد.
این مساله در شورای انقلاب طرح وسرانجام تصمیم گرفته شد که آقای هاشمی رفسنجانی با هماهنگ کردن این گروهها و یک پارچه کردن آنها، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را شکل دهد. وی برای تحقق این هدف، یک گروه دوازده نفره را از اعضای اصلی گروههای یاد شده به وجود آورد (هسته شهید منتظری در هسته پادگان جمشیدیه ادغام شد و عملا یکی شدند). در این گروه دوازده نفره از آقای لاهوتی، آقایان: محسن سازگارا، محمد غرضی، اصغر صباغیان، جواد منصوری و ابوشریف(عباس آقازمانی) و از مجاهدین انقلاب، آقایان محمد بروجردی، مرتضی الویری، یوسف فروتن و محسن رضایی شرکت داشتند.همانطور که ذکر شد بخشی از جریان مسلح مرتبط با شهید محمد منتظری در جریان جمشیدیه ادغام شده بود وبخشی دیگر با شانی دیگر راه خود را می رفت و عملا ادعایی مستقل از جریان جمشیدیه در این ادغام نداشت. از این گروه دوازده نفره، سه نفر یعنی آقایان محسن رضایی، محسن رفیق دوست و عباس دوزدوزانی به عنوان نماینده گروههای سه گانه فوق در اواخر فروردین 1358 در قم به دیدار حضرت امام رفتند تا حکم تعیین تکلیف سپاه را از ایشان بگیرند.
به گفته حاضران در این دیدار امام برخلاف جهت گیری مورد نظر دولت موقت - که نیروی مسلحی زیرنظر دولت با مضمون «گارد ملی» - را دنبال میکرد - جهتگیری دیگر، یعنی ایجاد یک نیروی مسلح مکتبی مستقل ازدولت موقت برای پاسداری از انقلاب اسلامی را مورد تایید و تاکید قرار دادند و خطاب به حاضران عملا دستور تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را زیر نظر شورای انقلاب صادر کردند. در پی این فرمان، گروه دوازده نفره اساسنامه ای را در9 ماده و 9 تبصره تهیه کرد که به تصویب شورای انقلاب رسید. به دنبال آن شورای فرماندهی سپاه تشکیل گردید و اعضای آن احکام خود را از شورای انقلاب دریافت کردند. به این ترتیب در دوم اردیبهشت ماه 1358سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با انتشار بیانیه ای رسما اعلام موجودیت کرد.