گروه سیاسی ـ اسفنديار رحيم مشايي در ايام
نزديک به ثبت نام در انتخابات رياست جمهوري فعاليت هاي خود را به نحو قابل توجهي
افزايش داد و از جمله ديدارهاي متعددي با جمع هاي مختلف از حاميان خود داشت که در
اين اجتماعات در کنار سخنان ديگر، به ابهاماتي که درباره اعتقادات و نظريات و
عملکرد او وجود داشت نيز پاسخ مي گفت.
به گزارش بولتن
نیوز، در يکي از اين ديدارها رحيم مشايي به تبيين نظر خود درباره ولايت
فقيه پرداخته و حتي به صورت مصداقي اين نظر را در موضوع نامه مقام معظم رهبري براي
پرهيز رئيس جمهور از انتصاب وي به معاون اولي تشريح مي کند.
در ادامه نظر رحيم مشايي درباره ولايت فقيه در اين سخنراني
را از نظر مي گذرانيم.
ولايت فقيه؛ آقا خيلي روشن است، اولا انقلاب را کي پيروز
کرد، کي دستور داد، کي مردم را خواست، امام. اين حق امام بود، حکومت را هم او
تعيين کرد، نظام را هم او گذاشت، او گفت ولايت فقيه، تازه گفت مطلقه.
من عرض کردم، ما که با امام آمديم، ما که اصلا کسي نبوديم،
ما مثل اينکه يک ليوان آب را از يک برکه بزرگ خورديم. ما که ادعايي نداشتيم، ما
اينجور فهميديم، انقلاب را اينطور فهميديم، ما انقلاب را جور ديگر که نمي فهميديم.
ما دو بحث داريم. يکي بحث ديني ماست که مي گويد آقا در
غيبت امام، آمده است "أمَّا
الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فيها إلي رُواةِ حَديثِنا (أحاديثِنا)، فَإنَّهُمْ حُجَّتي
عَلَيکُمْ وَ أنَا حُجَّةُ اللهِ عَلَيکُمْ". در مواقع بحران و فتنه يا هر
مقطع ديگري که حقيقت پنهان مي ماند، به رواة احاديث ما مراجعه کنيد.
بعد فرمودند " فأمّا مَنْ كان من الفقهاء صائناً
لنَفسه، حافظاً لدينه، مخالفاً على هواه، مطيعاً لأمر مولاه، فللعوام أن
يقلدوه". اين فلسفه تقليد است، اين مال ايدئولوژي شيعه است، ما اينجوري
معتقديم. راجع به اين هم هيچ اشکالي ندارد، سمينارها تشکيل شود، بحث ها بشود و
ابعاد و ظرفيت هاي آن بررسي شود، اشکال ندارد، اين کليت اعتقادات شيعه است.
ما ولايت و نيابت يک فقيه را، در دوران غيبت مي پذيريم،
چون وقتي امام باشد، ديگر نيابت لازم نيست، فقاهت فقيه لازم نيست، امام باشد، حکم
را مي گويد.
اما من فراتر از اين بحث مي کنم، خطاب به روشنفکران مي
گويم، خطاب به کساني که خيلي با اين مفاهيم آشنا نيستند، ولي در ايران زندگي مي
کنند، مي گويم، اينان هم بايد اين حرف ها را بفهمند.
ولايت فقيه حاکميت است، در دانش امروز سياسي، حقوق سياسي و
علوم سياسي همه جا اين مفاهيم بحث مي شود. شما يک حاکميت داريد، يک سرزمين داريد،
هيچ کس خارج از حاکميت در دنيا زندگي نمي کند، شما جايي سراغ داريد يک نفر خارج از
حاکميت زندگي کند؟
همين الان شما مهاجرت کنيد برويد استراليا يا آمريکا، آيا
خارج از حاکميت زندگي مي کنيد؟ نه آنجا مي رويد، تحت حاکميت استراليا يا آمريکا،
اما خارج از حاکميت نخواهيد بود، امروز جايي روي کره زمين نيست که حاکميت بر آن
مستقر نباشد. شايد حالا يک جزايري در دنيا باشد که قوانين خاص خود را داشته باشد،
که من به آنها کار ندارم، شنيده ام بعضي جاها هست که قوانين خود را دارد، اما آن عمومي
نيست، ضمن اينکه آنجا هم يک مقرراتي هست و حتي اگر بي مقرراتي باشد، اين خودش
مقررات آنجاست و ساکنانش بايد آن را رعايت کنند.
نمي شود خارج از حاکميت زندگي کرد، البته خطابم به شما
نيست، ما که در ابتداي اين بحث با هم اشتراک نظر داريم، مسئله اي نداريم.
اما من حتي به روشنفکران هم مي گويم، که آقا آيا ممکن است
شما خارج از يک حاکميتي باشيد؟
درست است، ممکن است بگوييد راي عمومي مردم به صلاح نزديک
تر است، من اين را قبول دارم، راي عمومي انسان ها قاعدتا بايد هم به صلاح نزديک تر
باشد، اگر راي مشترک باشد.
طبيعي است، انتظار چيست؟ ولي فقيه هم انسان است ديگر، ولي
فقيه که مثل امام معصوم نيست، امکان خطا دارد، يک انسان است، شما اگر آنجا را رد
کنيد، اين را هم گير مي افتيد و بايد اينجا را هم رد کنيد. اگر ما مي گوييم آقا
راي عمومي انسان ها به صلاح نزديک است، يعني اين اگر نباشد شما از ولايت فقيه هم
نمي توانيد دفاع کنيد، چون ولي فقيه را که خدا نصب نمي کند که، نمي گويد که من از
طرف خدا هستم، در زمين نصب مي شود، مقررات دارد، قاعده خودش را دارد. پس آن را مي
پذيريم.
او مي گويد که آقا راي عموم مردم به صلاح نزديک است، ما
همين دمکراسي را پيگيري مي کنيم، مي گوييم بسيار خوب، شما دمکراسي را پيگيري کنيد،
دمکراسي چطور عملياتي مي شود؟ يک مکانيزمي دارد حتما که در جاهاي مختلف اين
مکانيزم متفاوت است، در انگليس يک جور است، در آمريکا جور ديگر. حالا در دنيا
پارلماني - رياستي شکل عمومي تر است و يک جاي ديگر پادشاهي است، بالاخره يک حاکميت
فرادست وجود دارد که بالاتر از حاکميت اجرايي است.
در دمکراسي هم که اساس آراي مردم است، وقتي مي آيد در صحنه
عمل مي خواهد اتفاق بيافتد يک چيز مطلق نيست که، مطلق راي مردم نيست. به عنوان
مثال مردم به يک نفر راي داده اند که او بيايد از طرف آنها در مجلس، بعد مجلسي ها
از سراسر کشور مي آيند، آنها يک نخست وزير تعيين مي کنند، حالا آن افرادي که از يک
گوشه اي در يک شهر به يکي از اين نماينده ها راي داده اند، آيا موافق اين نخست
وزير هم هستند، تازه بحث ديگري هم هست که خود اين نماينده در شهر خودش آيا راي همه
مردم را دارد؟
مکانيزم دمکراسي چيست؟ نگاه که مي کني يک حرف خوشگلي هست،
منطق آن هم منطق درستي است، ما آن را رد نمي کنيم، وليکن مکانيزم اجرا چيست؟ آن
چيزي نيست که فکر مي کنيم.
حالا اصلا مي گوييم خوب است براي کساني که معتقدند. من مي
گويم ما يک حاکميتي داريم، که منطق دين مان اين را مي گويد، از خودمان که نمي
گوييم، ما که نمي توانيم آن را به مردم تحميل کنيم، ما مي گوييم منطق جمهوري
اسلامي است چون جمهوري اسلامي است، اين منطق مي گويد حاکميت ولي فقيه، ولايت با
فقيه است؛ از بين فقها يک نفر بر اساس قانون، اين بر اساس قانون خيلي مهم است.
يک نفر از علما پيش من آمد، پرسيد چرا آقاي احمدي نژاد
وقتي نوشته شد شما معاون اول نباشيد، ايشان خطاب به رهبري نوشتند که بر اساس اصل
فلان و فلان قانون اساسي فرمايش جنابعالي انجام شد، والسلام.
گفتم به نظر شما چه بايد مي نوشت؟ گفت بايد مي نوشت ولي
عزيز من که من به شما ارادت دارم، شما بگو آب بخور، ما آب مي خوريم، بگو آب نخور
ما آب نمي خوريم، از همين دست عبارات عاطفي.
گفت اينجوري بايد مي نوشت رئيس جمهور، گفتم عزيزم شما مثل
اينکه ولايت فقيه را درک نکرده ايد، گفت چطور؟
او عاطفي به قضيه نگاه مي کرد و مي خواست که عبارات آقاي
احمدي نژاد اينطوري استناد به قانون نباشد.
گفتم عزيزم ولي فقيه کيست؟ ولي فقيه را اسم نبر، بگو چه
کسي مي تواند ولي فقيه باشد؟ کساني که مثلا فلان مشخصات را داشته باشند، مي توانند
ولي فقيه باشند.
از او پرسيدم کساني که اين مشخصات را در کشور مي توانند
داشته باشند، يک نفر است در کشور لزوما، يا مي توانند متعدد باشند؟ گفت خوب مي
توانند متعدد باشند چنين افرادي.
گفتم از بين اينها کي ولي فقيه است؟ قانون اساسي تعيين
کرده و روال گذاشته و فقط بر اساس اين روال است که يک نفر از افراد حائز شرايط مي
تواند ولي فقيه باشد. همين طور که يک نفر ولي فقيه نمي شود.
گفتم مي دانيد اگر بر اساس اين نگاه عاطفي نگاه کنيم چند
صباح ديگر چه اتفاقي در کشور مي افتد؟ نتيجه اين مي شود که بايد قانون را بگذاريم
کنار و بعد 50 نفر مدعي ولايت فقيه در کشور مي شوند، اين بزرگترين خطري است که
ولايت فقيه را تهديد مي کند، اما آنچه اينها را باز مي دارد و مانع آنهاست، اين
است که قانون ترتيبات دارد.
من مي گويم که ولايت فقيه چيست؟ يک فرد ديني، فقيه جامع
الشرايط، آشنا به مباني دين، مسلط به زواياي دين و البته نه هر فقيهي، فقيه صرف که
نمي تواند مملکت اداره کند، فقيه خاص مي تواند مملکت اداره کند، فقيهي که مختصات
دارد، ويژگي ها و شرايط خاص دارد، حالا آن شرايط کلي که دين گفت.
ما اين را بايد به جامعه بگوييم، بگوييم که آقا، خانم، شما
که منتقد هستي، ببين ولايت فقيه يک چيزي است، عملکرد يک آدم يک چيزي است، چيزي که
راجع به او مي گويند، آن اصلا خودش يک چيزي ديگر است.
ببينيد، مي گويد، فأمّا مَنْ كان من الفقهاء صائناً
لنَفسه، صيانت نفس، شوخي نيست، صيانت نفس يعني چه؟ خيلي عميق است.
حالا اگر رفتي گفتي حاج آقا اصلا مي دانيد شرايط چطوري
است؟ اينگونه است و آنگونه، آن حاج آقا هم بدون هيچ تحقيقي آن حرف ها را قبول کرد،
آيا اين صيانت از نفس است؟ اينطوري نمي شود مملکت اداره کرد، خطرناک است. يا اگر
يک بولتن نوشتند دادند و چون فلان نهاد اين بولتن را مي دهد، به آن به راحتي
استناد کرد، خوب بابا اين نهاد سال هاست تخصصش دروغ نوشتن است.
يک روزنامه انگليسي و يک شبکه اسرائيلي –وقتي مي گوييم
انگليس و اسرائيل تکليفش روشن است- دو خبر زدند، يکي اينکه مشايي گفته من به
روحانيون احترام مي گذارم، ولي اينها نبايد در سياست دخالت کنند، من بيايم اينها
را سرجايشان مي نشانم. خبر ديگر هم درباره اصل ولايت فقيه بود که مثلا مشايي گفته
من ولايت فقيه را قبول ندارم و از اين حرف ها.
به نظر شما اين حرف ها تکذيب مي خواهد. خوب بابا "إن
جائکم فاسق بنبأ فتبينوا". اينکه تصريح قرآن است. فتبينوا براي چيست؟ براي
اينکه بفهمي اين صحيح است؟ نيست؟ حق نداري نقل کني، قبل از تبيين، حق انتشار
نداري، شرعا حق نداري.
توي سايت، در جمهوري اسلامي مي زني، شبکه فلان اسرائيل اين
را گفت، چرا مي زني، تو حق نداري بزني، شرعا حق نداري بزني، حتي حق نداري نقل کني
که اين را يک شبکه انگليسي يا اسرائيلي گفته مثلا.
اين ديگر تکذيب احتياج به تکذيب ندارد، اما ما بر اساس
تجربه گفتيم اين را تکذيب کنيم، چون فهميديم تکذيب لازم مي شود. تکذيب کرديم، اما
البته آدم خودش وقت چنين خبري را تکذيب مي کند، خجالت مي کشد. ما تکذيب کرديم همان
روز و در سايت هاي مختلف تکذيبيه ما آمد و از آنجا که هر چه مربوط به مشايي باشد،
گسترده منتشر مي شود، اين تکذيبيه هم به طور گسترده منتشر شد.
حدود 20 روز بعد يکي از آقايان مسئول دولتي، يک بولتني
آورد، بولتن برادرانه، و گفت که اين بولتن براي مسئولان مي رود در سراسر کشور، از
جمله براي ائمه متحرم جمعه و جاهاي ديگر. گفت نگاهي به اين بياندازيد. من نگاه
کردم ديدم چندين خبر براي من زده بود، چون من اصل ماجراي بولتن هستم، چند خبر زده
بودند که از دم دروغ و جعل بود که کار خودشان بود و خودشان نقل کرده بودند. مثلا
نقل مي کنند که مشايي در فلان جلسه محرمانه چنين گفته است. بعد يکي از ما زنگ مي
زند که آقا اين خبر دروغ است، اينها سندش کجاست؟ پاسخ مي دهند که اين شنود است و
شنود ديگر سند نمي خواهد. علاوه بر اين دروغ هايي که خودشان ساخته بودند، اين
خبرهاي رسانه هاي انگليسي و اسرائيلي را عليرغم تکذيب ما منتشر کرده بودند.
حافظاً لدينه، مخالفاً على هواه، مطيعاً لأمر مولاه. هواي
نفس خطر است. نبايد باشد.
اطاعت تام و تمام از امام زمان (عج). اينها مشخصات است.
بعد هم با آن ويژگي هايي که قانون اساسي مثل مدير و مدبر بودن مشخص کرده است. ولي
فقيه اين است.
شما از تحت اين حاکميت بخواهيد برويد، حاکميت چه کسي را مي
خواهيد بپذيريد، حاکميت رئيس مجلس، رئيس جمهور، بالاخره بدون حاکميت که نمي شود
بود.
اينجا حالا يک آدم خدايي، آدمي که مرام علي را پذيرفته،
آدمي که به پيامبر عشق مي ورزد، اين جايگاه، جايگاه معرفت و محبت نسبت به ساحت امام
عصر (عج) است.
حالا شما اين را مي خواهي بگذاري کنار، بفرما شما چه مي
گويي؟
البته اينجا بحث هاي فرعي هم داريم، که البته فرعي هم
نيستند، مهم هستند.
اين يک جايگاه است، اما اگر من پشت تريبون قرار بگيرم و يک
تعريفي از ولايت فقيه ارائه بدهم که 10 درصد جامعه خوششان بيايد و 90 درصد خوششان
نيايد، اينجا من ضد ولايت فقيه هستم يا کسي که پشت تريبون اين حرف ها را زده است؟
اين تعبيري است که ما از ولايت فقيه داريم، انتظار اين است
که ولايت فقيه منبع جوشان محبت و عشق باشد، يعني همانطوري که مردم نگاه او مي
کنند، گريه مي کنند، او هم نگاه کند و گريه کند.
يعني يک آدمي که 75 ميليون نفر که هيچ، 750 ميليون نفر هم
باشد جمعيت، همه زير چتر محبت و حاکميت ولي فقيه باشند. اما من مي آيم مي گويم،
اين نيست، آن نباشد و ... . چرا اين نيست؟ چون موي او کم است، چرا او نباشد؟ چون
مويش آنجوري است، آن يکي چرا نيست؟ چون قيافه اش اينجوري است، لباسش آنطوري است،
آنجا فلان حرف را زد و ... . دليل همه اينها اين است که اين افراد مي خواهند
خودشان را اثبات کنند.
گفتند اين احمدي نژاد که همه جا را گرفته است، اينجا را هم
بگيرد، ديگر تکليف ما چيست، لذا ما بايد ضد ولايت فقيه معرفي شويم.
راست هم نمي گويند. حضرت آقا فرمودند مجلس در آن موضوع
اشتباه کرد، آن آقا چند ساعت بعد مصاحبه کرد گفت، نخير اشتباه نبود، آن يکي هم رفت
در تلويزيون در برنامه گفت، اگر يکبار ديگر هم معرفي کنند، ما رد مي کنيم. مگر
نيست اينها.
چرا کسي از اينها سوال نمي کند. از شما مي پرسم اگر 50
درصد اين حرف ها را من و امثال من مي زديم، چه مي شد؟ بايد از اين کشور بيرون مي
رفتيم ديگر، قبلا گفته اند که بايد اينها را از اين کشور بيرون کنيم.
مي خواهم بگويم همين را هم دروغ مي گويند، سياسي مي گويند
ولايت فقيه. پاي ولايت فقيه اين دولت ايستاد.
ما مي گوييم ولايت فقيه، هميشه گفتم ما ولايت فقيه را
معرفي مي کنيم و از مردم راي مي گيريم، ببينيد چه راي بالايي مي آورد، ولي تو به
عنوان يک شخصيت مي روي سخنراني مي کني و مي گويي ولي فقيه همان است که در غياب شما
مي تواند زن شما را طلاق دهد، اين چه نوع تعريفي است. اصلا اين باشد در فقه، اين
چه نوع حرف زدن و چه نوع معرفي کردن است، آيا فکر مي کني اينجوري به ولايت فقيه
خدمت مي کني؟
از رهبر به يک اشاره از من به سر دويدن؛ اين يعني روحيه
انقلابي.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
از رهبر به يک اشاره از من به سر دويدن؛ اين
يعني روحيه انقلابي
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
از رهبر فرمان كتبي، و ١١ روز بعد استعفا دادن آقاي مشايي يعني چه؟
از رهبر حكم حكومتي، و ١١ روز قهر و تهديد به استعفاي رئيس جمهور يعني چه؟
از رهبر فتواي گناه و حرام بودن سخنان رئيس دولت در مجلس، و ارايه پيام مغرورانه بدون عذرخواهي با يك روز تاخير و پس از ساير مسئولين يعني چه؟
ووو
آقاي مشايي ما هالو نيستيم؟ بگم؟ از بيانيه عدم كفايت مجلس و سيدي تهديد كذايي و غيره و غيره و غيره بگم؟ نه بگم؟
سندت کو؟!!!
http://salmaneali.parsiblog.com/Posts/933/
به نظرم حالا که دیگه یه سری بحث های انتخاباتی تموم شده بهتره این نظرات منتشر بشه تا شفاف سازی بشه که بالاخره واقعا حرف این آقا بین این همه جنجال و هیاهو چی بود
زهي خيال باطل
البته آقای مشایی همچنان که در سخنانشان آمد، فقیه و ولی فقیه را از منظر خود نگاه می کنند. یعنی لزوما صرف تایید یک نفر توسط علمای دین به عنوان فقیه، برای آقای مشایی کفایت نمی کند.
آقای مشایی با غوطه ور کردن مخاطب در مواضع و تعاریف غیر شفاف به قول معروف زمینه گرفتن ماهی از آب گل آلود را فراهم می کنند.