گروه سیاسی ـ مهدی جمشیدی: «موسوی خوئینی ها» نامی است که
بارها و بارها در تحلیل های سیاسی و امنیتی به آن اشاره شده و از او به عنوان شخصیت
محوری و کانونی اصلاح طلبان یاد شده است، اما با این حال، اطلاعات اندکی از هویت وی
در دست است؛ آنچنان که او به شخصیتی «معماگونه» و «مبهم» تبدیل شده است.
بولتن نیوز در این یادداشت به دنبال بازگویی بخش هایی از هویت فکری و سیاسی اوست؛ هویتی که در هر زمانه ای به شکل و صورتی درآمده است و از وی، یک فعّال سیاسی «چند چهره» ساخته است.
1- در قامت یک «مارکسیست»
شاید برای کسانی که با چهره ی امروزی موسوی خوئینی ها آشنا هستند، چندان باورپذیر نباشد که این شخص، در دوره ی قبل از انقلاب، گرایش های مارکسیستی بسیار عمیق و محسوسی داشته است. در دهه های چهل و پنجاه شمسی که بازار تفکرات و گرایشات مارکسیستی در جامعه ی ایران پررونق و گرم بود، گروه قابل توجهی از نیروهای سیاسی و فکری مخالف رژیم پهلوی که در صف انقلابیون قرار داشتند، «مارکسیسم» را به عنوان «ایدئولوژی مبارزه» پذیرفتند و از اصالت و هویت اسلامی خود عبور کردند. این روند آن چنان گسترده بود که حتی برخی از «روحانیون» نیز گرفتار چنین انحرافی شدند. از جمله ی برجسته ترین این افراد، موسوی خوئینی ها بود.
او پس از آن که مجذوب مفاهیم و گزاره های مارکسیستی شد، کلاس هایی را به عنوان «تفسیر قرآن» در مسجد جوزستان منطقه ی نیاوران تهران برپاکرد. وی در این جلسات، این چنین تبلیغ می کرد که اسلام با مارکسیسم، هیچگونه تعارضی ندارد، بلکه حتی بسیاری از آیات قرآن، مؤیّد این مکتب هستند. او مفاهیمی از قبیل توحید، معاد، قیامت، نماز، نبوّت، ایمان، عدالت و .. را بر اساس آموزه های مارکسیستی تفسیر و تأویل می کرد. چندی نگذشت که این جلسات شبه مذهبی، با استقبال گسترده ای از سوی جوانان روبرو شد. حدادعادل در این باره می گوید: «موسوي خوئيني ها در مسجد جوزستان، براي خودش جرياني شده بود و سخنراني هايي با اين گرايش [ماركسيسم] مي كرد.» (حدادعادل، 1389: 28). جالب این است که جمعی از اعضای حلقه ی مرکزی گروهک فرقان، با علاقه ی فراوان در این جلسات شرکت می کردند. «اکبر گودرزی»، رهبر این گروهک و کسی که به تیم ترور گروه، دستور ترور آیت الله علامه مطهری (رحمه الله علیه) را صادر کرد، در همین جلسات دیده شده است.
در مقابل، علامه مطهري نسبت به اين رويه ی او، اعتراض جدّي و علني داشت و در اين باره به او تذكر داده بود. یکی از نیروهای انقلابی می گوید: «خوئيني ها در مسجد جوزستان تفاسير داشت كه مورد تأييد خيلي ها نبود، از جمله شهيد مطهري كه نسبت به تفاسير ايشان، انتقادات جدّي داشتند.» (رحیمی، 1389: 179). حتي يك بار، علامه ی شهید از طريق يكي از دوستان روحاني خود، پيامي به اين مضمون را براي وي ارسال ميكند: «به اين محمد خوئيني ها بگو اين تفاسيري كه داري از قرآن مي كني، همه خلاف و تفسيرهاي ماركسيستي است» (مطهری، 1389: 151). این در حالی بود که موسوی خوئینی ها، کوچک ترین توجهی به این توصیه نکرد. آیت الله مطهری که در دشمن شناسی و تشخیص خطوط انحراف و التقاط، سرآمد و زبده بود، اعتقاد داشت که وی کاملاً به مارکسیسم گرویده است. حجت الاسلام و المسلمین شجونی تصریح می کند: «آقاي مطهري معتقد بود كه او [موسوي خوئينيها] ماركسيست شده است» (شجونی، 1389: 94). تا آنجا که علامه مطهري در يكي از جلسات خصوصي، به روحانيون انقلابی حاضر خطاب ميكند: «خبر داريد [موسوي خوئيني ها] ماركسيست شده؟!»(همان). البته متأسفانه بسياري بر اين باور بودند كه اعتراض علامه مطهري، اعتراض به جا و به هنگامي نيست و موجب گريز جوانان از دین مي شود، اما جناب علامه، سخت معتقد بود كه ترويج انديشه هاي التقاطي، فرجام خوبي را به دنبال نخواهد داشت و در آينده اي نه چندان دور، جامعه ی ما را آبستن تحولات ناخوشايندي خواهد كرد. مهندس هاشم صباغیان اظهار داشته است:
«آن موقع برخي از همين دوستان روحاني ما به مرحوم مطهري حمله مي كردند و مي گفتند آقاي خوئينيه ا دارد جوان ها را جذب مي كند، چرا مي گوييد تفسيرهاي او درست نيست؟ ايشان [در مقابل] ميگفت بايد جوان ها را با پايه ريزي فكر صحيح جذب كنيم، اگر اين پايه ها صحيح نباشند، در آينده گرفتار اينها خواهيم شد.» (صباغیان، 1389: 212)
از سوي ديگر، موسوي خوئيني ها كه علامه مطهري را ایستاده در برابر خود مي ديد، از هيچ فرصتي براي حمله به ايشان و تخريب وي نمي گذشت، به گونه اي كه مسجد جوزستان كه او در آن تفسير مي گفت، به يكي از محافل تبليغي بر ضدّ آيت الله شهيد تبديل شده بود. حجت الاسلام و المسلمین شجونی، از وی نقل می کند:
«مي گفت آقاي مطهري و آقاي مفتح كه تدريس در دانشگاه را پذيرفته اند، با حكومت سازش كرده اند و تبديل به ترمز انقلاب شده اند[در واقع،] منبرهاي آقاي خوئيني ها و مسجد او، يكي از كانون هاي تبلیغ عليه آقاي مطهري بوده [است.]»(شجونی، 1389: 93)
اما درباره ی ارتباط «اكبر گودرزي» - سرکرده ی گروهک فرقان- با موسوي خوئيني ها، نيز شواهد متعددي وجود دارد. بر اساس آنچه گفته شده، گودرزي پس از آن كه به دلیل ناهنجاری های رفتاری و انحرافات فکری، از چند حوزه ی علميه در تهران اخراج ميشود، به سراغ موسوي خوئيني ها در مسجد جوزستان ميرود. موسوي خوئيني ها كه ميان تفكر خود و تفكر او، شباهت ها و اشتراكات بسيار زيادي را مشاهده مي كند، او را ميپ ذيرد و از اين پس، روابط نزديكي با او پيدا مي كند. حجت الاسلام والمسلمین شجونی، می گوید:
«گودرزي بعد از آنكه از طرف علماي محترم و شناخته شده و حوزه هاي علميه ی مهم تهران طرد شد، به سراغ آقاي موسوي خوئيني ها در مسجد جوزستان رفت و او هم گودرزي را پذيرفت و اين هم امر غيرمنتظره اي نبود. آقاي خوئيني ها قبل از انقلاب در آن مسجد در مقام تفسير قرآن، حرفهاي عجيب و غريبي مي زد[...] آقاي موسوي خوئيني ها هم به گفتن تفاسير ماركسيستي، معروف بود. آقاي مطهري چندباري به او هشدار داده بودند، ولي او كار خودش را مي كرد[...] آقاي موسوي خوئيني ها هم او [گودرزي] را به مسجد خمسه فرستاد.[...] اين مسجد از همان زمان تبديل به يكي از پايگاه هاي ترويج افكار گودرزي شد.»(همان)
هم چنان که گفته شد، گودرزي در جلسات تفسيري موسوي خوئيني ها شركت ميكرد (نقاشیان، 1389: 99) و بسيار زياد از محتواي آن تأثير مي پذيرفت (شجونی، 1389: 93). حتی گفته می شود:
[موسوي خوئيني ها] در يكي از منبرهايش، در حالي كه گودرزي و يكي ديگر ازاعضاي اصلي گروه فرقان به شدّت، مجذوب و محو سخنان او شده بودند، آيه ی «و يصدون عن سبيل الله» را بر استاد مطهري تطبيق مي كرد و مدعي مي شد كه وي با رژيم همكاري مي كند.»(همان)
اين ارتباط و تأثيرپذيري آنچنان بود كه به اعتقاد برخي، اساساً گروهک فرقان از متن تفكري كه موسوي خوئينيها اشاعه مي داد، برخاست. علی مطهری تأکید می کند: «اينها [گروه فرقان] بيشتر متأثر از افردي چون موسوي خوئيني ها [...] بودند.» (مطهری، 1389: 151). هاشم صباغیان نیز بر این باور است: «[در همان دوره] متوجه شدم كه [گروه فرقان] از محصولات جلسه ی تفسير آقاي موسوي خوئيني ها هستند.»(صباغیان، 1389: 211). علاوه بر ضدّيت با شخصيتي همچون علامه مطهري، گروه فرقان، نگرش افراطي و خاص خود را در زمينه ی ساده زيستي، تا حدّ زیادی از موسوي خوئيني ها برگرفت:
«بعضي از برداشت هاي نادرست و حتي مخرّبي كه از ساده زیستي مي شد، به تفسيرهايي برمي گشت كه آقاي خوئيني ها در مسجد جوزستان ميك رد.[...] مرحوم مطهري به شدّت در مقابل اين فكر ايستادگي مي كرد و مخالف جدّي اين نوع برداشتها بود.»(همان: 210)
سرانجام، او در اواسط دهه ی پنجاه، به دلیل فعالیت های سیاسی و فکری بر ضدّ رژیم و همچنین ارتباط با سازمان مجاهدین خلق، دستگیر و به پانزده سال حبس، محکوم شد. با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57، موسوی خوئینی ها، فصل تازه ای از زندگی سیاسی و ایدئولوژیک خود را آغاز کرد و چهره ای متفاوت از خود را به نمایش گذاشت. چهره ای که البته نیاز به بازخوانی دوباره ای دارد...
ادامه دارد...
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
عالی بود مخصوصا اینکه همه چی با سند و مدرک ارائه شده بود. لذت بردم. منتظر ادامه مطلب هستم.
بعدشم اگه مدارك و اسنادي كه شهيد ديالمه و شهيد آيت جمع اوري كرده بودن از ارتباط اين دو با امريكا و غرب و صهوينيزم به دست رهبري رسيده بود الان .......... و و و همگي در زباله دان تاريخ به سر ميبردند اما افسوس كه هر دو توسط همين لعنت شدگان ترور شدند .
.
مگر نه این است که خدا به انسان چشمی داده است که همه رنگ ها را می بیند؟