کد خبر: ۱۳۶۱۴۴
تعداد نظرات: ۵ نظر
تاریخ انتشار:

گفت‌وگو با بنيامين بهادري و فريد احمدي

خب ما جفتمون هر روزي که بلند مي‌شيم مي‌گيم خب روز تازه است، پس حال و هواي تازه می‌خواد. اين نگاه باعث شد وقتي به هم رسيديم اين حس‌رو در هر دوي ما تقويت کنه. و چون سليقه‌هامون مشکل‌پسند بوده باعث مي‌شد ما جز راضي‌کردن خودمون، مجبور باشيم يه سليقه سخت ديگه رو هم راضي کنيم
گروه هنری ـ بنیامین بهادری خوانندهٔ موسیقی پاپ است که تاکنون دو آلبوم به نام‌های بنیامین ۸۵ و بنیامین ۸۸ عرضه کرده است. وی که در خانواده‌ای مذهبی در تهران متولد شد، کار حرفه ای خود را به طور رسمی با آلبوم 85 آغاز کرد. این آلبوم که به صورت اتفاقی توسط تنظیم کنندهٔ آلبوم لو رفت، با ترانه دنیا دیگه مثل تو نداره که با نام خاطره‌ها در آلبوم قرار داشت، شروع می‌شد. شاعر ترانه‌های این آلبوم سید فرید احمدی و تنظیم اثر عهده نیما وارسته بود.

به گزارش بولتن نیوز، ماهنامه همشهری ماه در آخرین شماره خود با بنیامین بهادری و فرید احمدی گفتگویی انجام داده که در ادامه تقدیم می شود.

برخی از کارهايتان با اولين باري که مخاطب گوش ميدهد در ذهناش حک میشود. یعنی حتي اگر آدم کليت اثر را دوست نداشته باشد اما باز هم ناخودآگاه با خود زمزمه میکند. زمانی که کاری را آماده ميکنيد به اين مساله فکر ميکنيد؟

بنيامين: پاپ به نظر من همين است به اصطلاح بايد بره توي مخ مردم. بايد وقتي کاري را اجرا ميکنید به اين فکر کنید که اين موسيقي مدام در ذهن مخاطب اجرا میشود بهاین ترتیب تيراژ ايجاد ميکنيد. يعني يک آدم ضربدر چند بار کپي و چند بار گوش دادن و اينکه قرار است اين آدم وقتي با آدمهاي ديگر مواجه ميشود آنقدر کار در ذهناش نشسته باشد که خودش نقش تبليغي براي کار داشته باشد.

فريد جان شايد بخشي از بار اين اتفاق روی دوش کلمات تو باشد شايد جالب باشد که مخاطبانتان بدانند تو اول متن را مينويسي يا روي ملودي کار ميکني؟

فريد احمدي: هر دو. گاهی اوقات من چيزي نوشتم و دادم بنيامين که از روی آن ملودي بسازد يا برعکس بعضي مواقع هم اتفاقات جالبي براي ما ميفتد مثلا آنکه پيش آمده من ترانهاي نوشته باشم و بنيامين هم ملودياي ساخته باشد بعد وقتي بههم ميرسيم، بنيامين ميگوید فريد اين ملودي را گوش کن و من ميبينم ترانهاي که اخيرا گفتم، دقيقا روي ملودي بنيامين مینشیند.

من چون کارهاي تو را از قبل از همکاريت با بنيامين شنيده بودم، يادم هست وقتي اولين کار را از بنيامين شنيدم احساس کردم با يک فريد احمدي ديگه مواجه هستم. بهخصوص احساس کردم چقدر اين فريد احمدي برخلاف چند ترانهاي که قبلتر با صداي خوانندههاي ديگر از او شنيدم توي فرم متحول شده مثلا اينکه حتي نسبت به طول مصرع يا موسيقي درون کلمات تفاوتي در تو ايجاد شده بود. چه اتفاقي در اين همکاري نسبت به همکاري با خوانندههاي دیگر وجود داشت؟

بنيامين: من قبل از خودش چیزی را بگویم. به نظرم بقيه افراد ريزهکاري ترانههاي فريد و دستکم توي فرم را درک نميکردند. دوست دارم الان بگویم که من حتي براي مدت کوتاه هم نشده که مثلا احساس کنم فقط مجبورم با فريد همکاري کنم. اما ميدوني وقتي کارهاي فريد رو ميخونم ميبينم چقدر حتي توي موسيقي متفاوته. به نظرم آدماي کمي این تفاوترو درک کردن. بيشترشون اين قابليتهاي ترانه فريد رو انکار ميکردن؛ شايد چون با ترانه فريد مثل بقيه ترانهها براساس قالب قبلي که توي ذهنشون داشتن برخورد ميکردن. شايد يکي از مهمترين ويژگيهاي کارهاي فريد براي من اينه که حس ميکنم هيچوقت بار منفي به خودش نميگيره. شاید اين يه حسه که نشه مستند ثابت کرد اما من ميبينم کارهاي فريد حتي بعد از 10سال هم هنوز براي مخاطب حس منفي نداره.

تو چي فريد! خودت اين حس رو داشتي وقتي با بنيامين کار ميکردي؟

فريد احمدي: صددرصد همينطور بود. ببين يه سري نقاط ظريف رو ميديدم که فقط بنيامين درک ميکنه موسیقی سنتی است و مهمتر اينکه آماده بود تا براساس خلاقيت ذهنياش بارورش کنه. شايد همين ترانهها رو ميشد سادهتر هم اجرا کرد و موفق شد مثل تجربهاي که من با ترانههاي قبليام داشتم. اما چون بنيامين خودش شاعر است و بهتر درک ميکرد.

من هم شنيده بودم بنيامين شاعر هم هست بيشتر توضيح ميدي؟

فريد احمدي: بنيامين شاعر خيلي خوبي هم هست. من اگر بخوام يه سری ترانهنويس اسم ببرم، شايد باور نکني، اما از بنيامين هم اسم ميبرم. يادمه يهبار ازم پرسيدن چرا بنيامين فقط از ترانههاي تو ميخونه؟ گفتم چون اگر قرار باشه کار کسيرو بخونه واقعا بايد کارهاي خودشو بخونه.

واقعيت اينه که هنوز فضاي قالب موسيقي پاپ ما برگرفته از موسیقی سنتی است که ميشه بهش گفت سنت واروژاني. انگار اکثر آهنگسازاي ما دلشون ميخواد واروژان باشن؛ براي همين عمده ملوديهاي ما واروژان است.

براي همين دوست دارم بدونم شما دو نفر از قبل از آشناييتون هم اینقدر دغدغه تفاوت داشتيد که با همون اولين کاراي مشترکتون تونستيد يه فرم تازهتر به فضاي موسيقي پاپ اضافه کنيد؟

فريداحمدي: خب ما جفتمون هر روزي که بلند ميشيم ميگيم خب روز تازه است، پس حال و هواي تازه میخواد. اين نگاه باعث شد وقتي به هم رسيديم اين حسرو در هر دوي ما تقويت کنه. و چون سليقههامون مشکلپسند بوده باعث ميشد ما جز راضيکردن خودمون، مجبور باشيم يه سليقه سخت ديگه رو هم راضي کنيم. اين مشکلپسندي باعث شده در کار هردومون اثر بهتري گذاشته. البته قطعا در هر کدوم از ما، نياز به جور ديگهاي کار اجرا کردن وجود داشته که وقتي ما به هم رسیديم شايد برخورد اين دو يه انرژي مضاعف توليد کرده.

بنيامين تو چطور؟ تو هم همين ديدگاهرو داري؟

بنيامين: من فريدرو تو 17 سالگيام پيدا کردم. قبلش خواننده گروه سرود بودم. شايد مثل خيليهاي ديگه، انواع تجربياتيرو که به خوندن ربط پيدا ميکرد من تجربه کردم. بعد به اين نتيجه رسيدم بايد شعر بگم. اين حسرو در خودم ميديدم. در 17سالگي فريدرو توي يه کارگاه شعر و ترانه پيدا کردم. فريد استاد من بود. تقريبا همه چیزرو توي موسيقي یا در مورد تاريخچه و پيشينهاش به مرور از فريد ياد گرفتم. فريد از من يک نسل جلوتر بود و کارهاش خونده شده بود. همون اوايل که من تکنيکهاي شعرگفتنرو ياد ميگرفتم، فريد به من پيشنهاد داد برو يه ساز ياد بگير و من به پيشنهاد فريد رفتم، گيتار ياد گرفتم و شروع کردم به گيتار زدن. مثل يه هلدادن کوچيک بود. آدمهايي که روي هم تاثير دارن گاهي با يه جمله ساده مسير دیگری رو تغيير ميدن.

روزي که وارد کارگاه فريد شدي ميخواستي بنيامين بهادري شاعر يا ترانهنويس باشي يا از همون موقع ميخواستي اينو به عنوان پايهای براي کار خوانندگي و آهنگسازيت استفاده کني؟

اصلا اون موقع به خوانندگي فکر نميکردم. 17 سالم بود واقعا نميدونستم دقيقا ميخوام چيکار بکنم.

خب چرا مثلا نرفتي کارگاه نقاشي؟ چرا شعر و ترانه؟

بهخاطر اينکه به ادبيات و شعر علاقه دارم ولي استعداد ذاتي من در خوانندگي و آهنگسازيه. اين چيزي بود که فريد خيلي خوب در من تشخيص داد. هنر فريد در اين بود که مثلا به من نگفت شعر نگو و برو آهنگسازي يا خوانندگي کن. من داشتم روزبهروز پختهتر ميشدم و توي شعر جا ميافتادم. فقط به من گفت توکه ملوديهايي ميسازي و ميخوني، برو يه سازيرو درست ياد بگير و بزن. همين يادگرفتن يک ساز بود که تبديل شد به بنياميني که آهنگسازي ميکنه.

فريد شاید بد نباشه تو هم تعريف کني روزي که بنيامين وارد کارگاهت شد چه چيزي بين همهاونرو متفاوت ميکرد؟ اصلا فکر ميکردي يه روزي کنارش آلبوم بدي؟

فريد احمدي: اصلا فکر اينکه خواننده بشه نمیکردم. توي همون جلسات شعرخواني و گاهي قدمزدناي بعد از کارگاه، متوجه شدم چقدر ميتونه ذهن خلاقي توي موزيک داشته باشه.

بنيامين: بذار من بگم! فريد نميخواد از خودش تعريف کنه. من رفته بودم توي اون کارگاه که چيزی ياد بگيرم و فريد بهعنوان استاد اون کارگاه تشخيص درستي درباره من داشت. اصلا به من نگفت شعر نگو! کما اينکه ميبيني هنوزم منرو شاعر ميدونه.

اين حرفا تعارف نيست. فريد اگر اونقدر خوب کار نکرده بود، در طول اين سالها من، دستکم، يکبار وسوسه شده بودم که يکي از کارهاي خودمرو بخونم.

چون توي جامعه ما متاسفانه هميشه نقش ترانهنويس کمتر مورد توجه قرار ميگيره. اين تمجیدی که تو توي همه گفتوگوهات از فريد داری، فارغ از بحث شاعر بودناش به نظرم براي جامعه امروز ما خيلي آموزنده است.

بنيامين: اصلا من هميشه گفتم مغز متفکر گروه ما فريد احمديه. شانس گروه ما بوده که ما چند نفر به درک مقابلي از هم رسيديم. اين درک متقابل به هستهاي بدل شده که پتانسيل حرکت روبه جلوي ماست. بهنظرم در هر کار موفق اين اتفاق ميافته. مثلا من بهواسطه آشنايي که با حميد جبلي دارم، ميبينم چهقدر اين درک متقابل آقاي جبلي و آقاي طهماسب توي موفقيت اين دو نفر نقش داشته.

همکاري شما واقعا بر مبناي يک نياز و درک اصول حرفهاي شکل گرفته و ادامه داره يا روي رفاقت استواره. يعني تو بهعنوان آهنگساز و خواننده اين نياز را احساس ميکني که بايد با فريد احمدي کار کني؟

بنيامين: ترديد نکن اگر يک روزي احساس کنم بار اين همکاري روي دوش رفاقت افتاده، ديگه اين همکاري براي من مزه نداره. اما واقعيت اينکه اصول حرفهاي و نياز کاري است که اين همکاريرو تداوم بخشيده.

فريد احمدي: ببين من هم هميشه اينجوري فکر کردم که دوستي ما سر جاي خودش، اما اگر قراره همکاري کنيم، بايد اتفاقا بهخاطر همون دوستي، کار ما بهترين باشه. من هميشه گفتم که اتفاقا دوستي من با بنيامين سبب ميشه من سعي کنم آنقدر خوب باشم که اگر خداي نکرده يک روزي دوستي ما هم بهم خورد، بازم ما با هم کار کنيم؛ يعني هميشه انتخاب اولاش باشم.

بنيامين: به نظرم مخاطب ما هم بايد به بخش حرفهاياش توجه کنه، اصلا دوستي ما نبايد مهم باشه.

در جامعه ما درحالحاضر بسیاری افراد فقط بهواسطه تعارفات روي اين تداوم همکاريهاشون اصرار ميکنن. من ميخواستم مخاطب ما ببينه که دو حرفهاي فقط بهواسطه دوستي نيست که همکاري رو تداوم ميبخشن.

بنیامین: اگر نيم ساعت زودتر اينجا بوديد و ميديدید که در مورد کارمون چگونه صحبت ميکرديم، شايد ميگفتيد چقدر ناراحتکننده باهم حرف ميزنن. چون اینجا به دست آوردن نتيجه مهمتره.

فريد احمدي: ما اصلا در مورد کارمون ملاحظه کاري نداريم.

بنيامين: ملاحظهکاري اگر باشه بالاخره يک جا باعث افت کار ميشه و افت نتيجه هم براي همه طرفها ضرر به همراه داره.

فريد احمدي: شايد چند دقيقه براي هم تلخ بشيم، اما ميدونيم که اين تلخي چند دقيقهاي نتيجه شيريني بههمراه داره. من شايد براي آدمهاي ديگه توي همکاري کوتاه بيام اما ما براي همديگه اصلا کوتاه نميآيیم.

همه کارهاي شما عاشقانه است. در این مسیر، هدف خاصي داشتيد و داريد؟

بنيامين: روز 14 اسفند 84 آلبوم اول ما منتشر شد و فردا صبحاش کنفرانس خبري داشتيم درباره آلبوم، من و فريد متني 10خطي آماده کرديم که قبل از اينکه خبرنگاران سوالي بپرسن و من خوندم که به نوعي مانيفست کار ما بود.اون متن 10خطي مضموناش این بود که چرا ما فضاي عاشقانهرو انتخاب کرديم. گفتيم که، بهاعتقاد ما، عشق ميانبري هست براي حل همه معضلات اجتماعي. عجيب اينکه توي اون کنفرانس هيچکس درباره اون متن سوالي نکرد. مثلا يادمه خبرنگاري درحاليکه سي.دي دستاش بود، پرسيد: اين آلبوم چند تا تراک داره؟ من خندهام گرفته بود که آلبوم که توي دستشه، چرا خودش نگاه نميکنه.

واقعا فکر ميکني دوست داشتن ميتونه دنيا رو نجات بده؟

فريد احمدي: ما قصد داريم با پرداختن به اين مساله دستکم تلاش خودمونو انجام بديم. ببين بذار جور ديگهاي بگم.

من معتقدم بیشتر ناهنجاريهايي که مردم در جهان با اون درگیر هستن، از فقدان دوستداشتن شکل گرفته است. سرمايهدارهایی که تلاش ميکنن تمام سرمايه رو مال خودشون کنن، اگر ياد بگيرن آدمهاي ديگه رو هم دوست داشته باشن، هرگز براي افزودن سرمايه، دستزدن به هر عمليرو مجاز نميدونن. سر منشأ خشونتها و بيعدالتي، اينه که آدمها مهربون نيستن. توي اون متني که بنيامين بهش اشاره کرد گفته بوديم ما معتقدیم عشق دارويي براي درمان دردهاي بشره و ما ميخواستيم ترغیب کاريرو انجام بديم که به اون باور داريم هرکس هم فکری کرد که با ما همراه ميشه و هرکس هم که اعتقاد نداره ما که کاريش نميتونيم بکنيم؛ پس بذار ما خودمون باشيم.

حالا اينکه دوست داريد دوست داشته باشيد يا دوستتون داشته باشن؟

فريد احمدي: مهم اينه که دوستداشتن در جريان باشه.

مساله اصلي، در جريانبودن محبته و بقیه چيزها بعد از اين قرار ميگيره.

بنيامين: خيلي زياد. شايد بهخاطر اينکه خواننده بيشتر مورد توجه قرار ميگيره، اين نمونهها براي من بيشتر پيش اومده. خيلي از پيامهايي که دريافت ميکنيم، اينه که مثلا ميگن اين کار شما، حال مارو خوب ميکنه. اين شايد سادهترين و بيشترين جملهاي باشه که دريافت ميکنيم.

فريد احمدي: برخی مخاطبها هستن که ما مستقيما ميشناسيمشون و شايد، خيليها هم باشن که با ما مستقيم در ارتباط نيستند، اون سری اول، تمامي کنسرتهاي بنيامينرو مییان و حتي يکيشو هم از دست نميدن. يادمه از يکيشون پرسيدم چرا اينکارو ميکني؟ گفت توی يک دورهاي از زندگي که احتمال داشت توي سراشيبي خيلي بدي بيفتم با شنیدن کارهاي شما و ترانههاتون، من به يک تعادل رسیدم و حالم بهتر شد. اينها نمونههاي ساده و دمدستيه؛ مساله اصلي، همون بهتر شدنه حال آدمهاست. بعضي چيزهارو نميشه درمان کرد اما دستکم ميشه تلاش کرد تا روندش کندتر بشه. براي ما دوست داشتن، تلاش براي بهترشدن و کندکردن روند مشکلات و معضلات دنياي امروزه؛ نه فقط کار من و بنيامين بلکه من معتقدم هرکسي هرجايي کار خوبي انجام ميده، يهجور زيبايي داره به جهان اضافه ميکنه.

اخيرا ترانهاي منتشر کرديد به اسم «تا حالا عاشق شدي؟» اين يهجور بهچالشکشيدن آدمها براي درک مفهوم دوست داشتن و عشق نيست؟ چون همه فکر ميکنن بالاخره يکبار عاشق شدن، آيا ميخواستين با طرح اين سوال، آدمهارو به اين فکر بندازين که هر دوستداشتني عشق نيست؟

فريد احمدي: از همون دست کارهايي است که من شعري گفته بودم و بنيامين هم ملودياي ساخته بود، يه روز که همديگرو ديديم. بنيامين گفت يه ملودي جديد ساختم، من هم ديدم شعرم درست روي ملودياش قرار ميگيره. آدمها با شنيدن اين ترانه اون حسيرو که فکر ميکنن عشق بوده يکبار بررسي ميکنن. تلاش داريم حال آدمهارو خوب کنيم؛ اينکه اکثر مخاطباي اين ترانه، کسيرو از دست دادن. اين بغض از دست دادن، فقط در شرايطي که مخاطب احساس کنه يک نفر ديگه داره حرف دلشرو ميزنه و آدمهاي زيادي با همون حس درگيرن باعث ميشه، آدم آروم بشه.

بنيامين: اصلا بعضي وقتا هجران در وصل هم اتفاق ميفته منتها سطحش خاکستريه و تو فقط عذابشو ميکشي. مثلا کسی که دوستش داری، کنارته اما انگار يه بخشي از صدات به اون نميرسه. در عين اينکه داري باهاش حرف ميزني اما انگار اين همصدايي کامل نیست. انگار بخشي از ارتباط قطع شده.

چراغهای همسخنی تاريک است!

بنيامين: واقعا انگار يکي از چراغهاي رابطه تاريک است.

پس براي همين توي بیشترکارهاتون يهجور دلتنگي ديده ميشه؟ حتي کاري اگر ريتمي تند و شاد داره، بازم اين دلتنگي حس ميشه.

فريد احمدي: الزاما يه دلتنگي زميني بين دو تا آدم نيست. انگار اين حس هجران يه جور سرنوشت تاريخي ماست. انسان هميشه ميل به رسيدن به جايي ديگه داره شايد بهخاطر هبوط، آدم روي زمين هميشه دلتنگي داره.

بنيامين: چيزي که نيما وارسته بهعنوان تنظيمکننده نقش زيادي درش داره اينه که ما سعي کرديم حس موسيقي شرقي رو در کنار موسيقي غرب قرار بديم؛ تلفيقي که نيما بيشتر توي اون نقش داره.

قرار نيست ما براي متفاوت شدن روي همه سنت و هویتمون پا بذاريم. بهروزشدن وقتي ارزش داره که بتوني روي بستر هويتي خودت ايستاده باشي.

براي همين با وجودي که ازت استقبال هم ميکردن نخواستي از ايران بري؟

بنيامين: جديدا به اصالت و هويت اعتقاد زيادي پيدا کردم. جغرافيا روي کارت تاثير ميذاره. توي اين شهر در هر دورهاي از زندگيم دوستایي دارم که خاطرههايي زيادي براي من ساختن. اين زندگيرو خيلي قشنگتر ميکنه. خيلي چيزهام در کنار همين آدمها شکل گرفته و سخته عبورکردن از همهشون.

فريد احمدي: همون محبتي که گفتم شکل گرفته.

بنيامين: من «دنيا ديگه مثل تو نداره»رو که ساختم در رودهن دانشجو بودم. ملودي اين کارو من توي کلاس ساختم؛ کنار بچههايي که گردوخاک کلاسرو با هم تجربه کرديم. حالا من چون کارم گرفته، بلند شم برم يه جاي ديگه؟

من البته اونور کنسرت داشتم و اونجارو هم ديدم. شرايط زندگي در اونجا و اينکه از لحاظ کاری اونور چه شرايطي هست. اما اين تهران براي من بهترين جاي دنياست.

شما توي کارتون خيلي به جزیيات و بهخصوص اشيا اشاره ميکنيد. شايد اين بيشتر به فريد هم برگرده. اين يه جور برنامه است يا روند زندگي با همه سادگي و جزیياتش و مدل نگاهتون به اطراف، اين توي کارتون شکل داده؟

فريد احمدي: ما، بهعنوان هنرمند، نباید خيلي از زندگي و جزیياتش جدا بشيم. چيزي که اطراف ما هست، حق داره در شعر حضور داشته باشه. ضمن اينکه من با همه اينها حس ميگيرم و دوستشون دارم. هر یکی براي من بخشي از زندگي محسوب ميشن. پس ميتونن فرصت حضور در شعررو داشته باشن و وقتي وارد اثر هنري ميشن، پتانسيل بيشتري هم پيدا ميکنن.

بنيامين: هر شیء که نباشه ما شايد يهجوري بهخاطر نبودش بهمون سخت بگذره. مثلا همين بخاری برقی مارو چند وقت از سرما محافظت کرد. ميبينيم اونم نقش پر رنگي توي زندگي و آسايش ما داشته. ضمن اينکه آثار بزرگ هنري از فيلم... جزیياته. ببين همين گوشي تلفن همراه پر از جزیياته؛ بعد صنعتيشو حذف کن. اين جزیياتي که کنار هم قرار گرفته و اينهمه امکانات در اختيار ما قرار ميده؛ فکر ساختنش و اجراش، يهجور اثر هنريه هر یک از کارهاي ما هم برشي از زندگيه؛ انگار يه تابلويي از بخشي از زندگي است.

شما دو تا گفتيد دوست داشتنرو تشويق ميکنيد. اما بهواسطه شدت علاقه علاقهمنداني که داريد شايد بخشي از آزادي و آرامشتون به خطر بيفته. معذبتون کنه. اين دوست داشتنرو چطور ميپذيريد؟

بنيامين: اين چيزي که تو شايد اسمشو بذاري معذب کردن، در حقيقت توجه کردنه. اگر اين توجه نباشه شايد جون مارو بگيره براي ادامه کار.

اينکه نتوني راحت بري خريد يا با خانوادهات بري بيرون بدون اينکه کسي بياد جلو و بخواد مثلا عکسي بگيره سوالي بپرسه؛ این محدودیت نیست؟

بنيامين: اين توجه يه امتيازهايي بههمراه داره که اصلا قابل قياس با اون محدوديت نيست. هر کسي که به يه محبوبيتي رسيد و حس کرد مخاطباش با توجه کردن داره آزارش ميده دروغ ميگه يا فکرش مشکل پيدا کرده. چون تمام هدفاش اين بوده که مخاطباش بهش توجه بکنه یا نميتوني بگي من توجهرو به شرط و شروطی و شکلي که دلم ميخواد، دوست دارم.

فريد احمدي: تنها چيزي که مثلا منو نگران میکنه اينه که حس ميکنم نميتونم اون توقعيرو که از من هست و بهواسطه اين شهرت برآورده کنم. برآورده شدن توقع کساني که دوستت دارن شايد بيشترين حس معذب بودنهرو به آدم بده.

آلبومتون بالاخره قراره کي در بیاد؟

بنيامين: ببين ما که چيزيرو به مخاطبمون پيش فروش نميکنيم که نگران ديرکردش بشيم. اين دلتنگي که مخاطب براي شنيدن کارهای ما داره البته در ما هم هست. بخشي از اين دلتنگيرو سعي کرديم با انتشار تکآهنگهايي برطرف کنيم. دلمون ميخواد به اون استانداردي که مد نظر ماست و مخاطبمونرو راضي ميکنه، برسيم.

هنوز نرسيديد؟

بنیامین: ميرسيم نزديکيم. بخشی از آلبوم که مربوط به ماست با يکماه کارکردن آماده خروجي میشه. البته در شرايطي زندگي ميکنيم که براي انتشار يک آلبوم، تقويم خيلي دستوپاي مارا میبنده. ما کلا دو تا زمان استاندارد داريم که ميدونيم مردم آلبومو توي شرايط خوب و مناسب ميشنون و ما امسال هر دو فصلرو از دست داديم.

معمولا اوايل بهار فصل مناسبی است؟

بنيامين: آره ولي عيد پیشرو به درد ما نميخوره براي انتشار آلبوم. ذهن مردم براي اين آلبوم آماده نيست. توي بهار هم که قراره انتخابات برگزار بشه؛ ما سال 88 اين تجربه رو داشتيم که آلبوم ارديبهشت منتشر شد و برخورد به وقايع انتخابات و همه توجهات رفت سمت ديگه. ولي ما آمادهايم تا نهايتا با يکماه کار را در وقت مناسباش منتشر کنیم. ما 20 قطعهرو تکآهنگ منتشر کرديم و تا روز انتشار آلبوم بايد ببينيم کدوم کار مناسب اينه که با توجه به شرايط در آلبوم قرار بگيره.

اين چند تا قطعهاي که به صورت تکآهنگ منتشر کردي به اندازه يه آلبوم کامل بوده و نگران نيستي آلبوم براي مخاطب شنيده شده باشه؟

بنيامين: سعي کرديم کاري که منتشر شده توي آلبوم نياد يا دستکم با تنظيم جديدي منتشر بشه. من قول الکي نميدم براي همين وقتي به مخاطبم ميگم منتظر باشه مطمئنم مخاطبم با شنيدن آلبوم به من حق ميده که اينهمه وسواس داشتم روي انتشارش.

حالا که بحث عيد شد دوست داشتم بدونم براي شما، دو نفر، عيد، بهعنوان روزي که بخوايد خودتونرو تغيير بديد اهميت داره؟

فريد احمدي: آدم بايد هر روز دنبال تغيير باشه اما نوروزها يا سالگردهای تولد، بهانههاي خوبي هستن که بتوني خودترو در معرض اين فرصت تغيير قرار بدي.

براي سال جديد برنامه خاصي داري؟

فرید احمدی: دوست دارم کارهاييرو که قبلا عقب افتادند يا نيمهتموم بودن به سرانجام برسونم. گاهی وقتي قراره جايي بري، چمدونرو ميبندي، بعد يادت ميافته يه چيزيرو جا گذاشتي. ميخوام اين جاافتادههارو بردارم و به سرانجام برسونم.

تو چي بنيامين؟

بنيامين: من هر روز که بيدار ميشم ميگم اين يهروز تازه است براي همين شايد يک روز قبل از سال جديد و روز بعدش خيلي تغييري در مدل زندگيام ايجاد نشه. اما واقعيت اينه که ما سالهارو با نوروز ميشمريم؛ بههرحال اين حسرو در همه ايجاد ميکنه که وقت تازهشدنه. من هميشه حس ميکنم انگار دقيقا سال که تحويل ميشه درختا سبز ميشن تا ديروز اين حسرو نمیبینی اما فرداي سال تحويل تو حس ميکني درختا واقعا سبز شدن. اينهم از اون چيزاييه که انگار در فرهنگ ما وجود داره و مال اين جغرافياست در هيچ کجا، اين سال جديدرو با حس تازهشدن زمين يکجا نميبيني.

اما اگر الان بگي قراره سال 92 چيکار بکني بايد بگم دنيارو عوض ميکنم.

واقعا فکر ميکني بتوني؟

بنيامين: آره سال ديگه که حرفاي جديد زديم، ميبيني.

نکنه قراره آلبومت اينکارو بکنه؟

بنيامين: فکر ميکنم خودم از آلبومم مهمترم. ميدوني شايد فردا من و فريد يه جملهاي پيدا کنيم که بهجاي اينکه بخونيمش قابش کنيم و اون جمله تغيير مثبتي در جهان ايجاد کنه. اين براي من خيلي مهمتره.


شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
سایان
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۲:۴۱ - ۱۳۹۲/۰۳/۳۱
0
7
بنیامین یکی از شاهکارهای موسیقیه "
خوشتیپ . خوش لباس و دارای اعتقادات مدهبی
علیرضا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۵۷ - ۱۳۹۲/۱۲/۰۸
6
0
الان شایعه شده بنیامین توی کماست از وقتی این حرفو شنیدم اعصابم داغونه ترو خدا یکی بگه دروغه تا آروم شم
Reyhane
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۰۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۶
0
4
آقای بنیامین به عنوان یه خواننده یه شاعر یه انسان واقعا قابله ستایشو احترامه.. آقای احساس. بهترینی
مهدیه
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۳۱
0
2
بنیامین آقای عشقه . عشقش هم همیشه پایداره . هرکی هم که دربارهی بنیامین بد حرف میزنه به خوش برگرده . انشاالله
شعر های استاد احمدی هم حرف نداره
شهداد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۰:۵۲ - ۱۳۹۹/۰۵/۲۷
0
0
سلام.بنیامین بهادری خیلی خواننده ی خوبیه.خودم از اون الگو گرفتم وُ خودمم خواننده ام.
در کل..........بنیامین عشقه
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین